برای دردهای مردم مظلومم ، بغض گلویم را می فشارد ، ترانه های سربی ، آواز بی کسی ، رنج بی پناهی، و گرسنگی مردم میهن!
۱۳۹۵ اسفند ۱۰, سهشنبه
۱۳۹۵ اسفند ۹, دوشنبه
۱۳۹۵ اسفند ۸, یکشنبه
۱۳۹۵ اسفند ۷, شنبه
۱۳۹۵ اسفند ۶, جمعه
** چریک فدایی دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی **
عشق از همه مصلحت ها قویتر است. عشق خودخواهی نیست، از خود گذشتگی است. دیگران را به خاطر خودشان دوست بدار. بزرگی هر انسان به گذشت و فداکاری اوست. حتی سرسبزترین باغها و زیباترین کوهها بدون وجود انسان خسته کننده و دلگیر است. هر تابلوی نقاشی اگر فاقد زندگی باشد، پرده رنگینی بیش نیست.
خاطرات زندانی سیاسی سعید ماسوری
با
سلام خدمت دوستان عزیز : مجموعه نه قسمت از خاطرات زندانی سیاسی سعید
ماسوری بصورت پی دی اف ، امید که مورد استفاده آزادیخواهان و یاران این
مقاومت سرفراز قرار گیرد. با سپاس برادرتان محمد کاشفی
لینک دانلود :
https://www.mediafire.com/ ?h5b431yd3aavbfm
لینک دانلود :
https://www.mediafire.com/
۱۳۹۵ اسفند ۵, پنجشنبه
۱۳۹۵ اسفند ۴, چهارشنبه
فوری فوری ساعتی قبل دستگیری احمد منتظری
کانال منتظری اعلام کرد : به دنبال انتشار فايل صوتی مربوط به ديدار آيت الله منتظری با هيأتی كه عهده دار #اعدامهای_تابستان_۱۳۶٧
بودند و برخوردهای غير منصفانه و شانتاژهای رسانه ای و مغلطه گری حتی
كسانی كه بسياری از مردم به آنها دل بسته بودند، امروز صبح حجة الاسلام
والمسلمين احمد منتظری بدون هیچ گونه احضاریه رسمي به دادگاه ويژه روحانيت
فراخوانده شد و پس از ساعتی اطلاع داد که: "ماندگار شده ام"
۱۳۹۵ اسفند ۳, سهشنبه
۱۳۹۵ اسفند ۲, دوشنبه
یادمان پرفسور پروانه وثوق
شیر زنی که کمتر از مادر ترزا نیست. بیایید تا بشناسیمش .او يك فرشته است
کسانی که سالها پیش صبح خیلی زود از خیابان ظفر گذر می کردند، خانم مسنی را می دیدند که با فولکس قورباغه ایش به سمت بیمارستان علی اصغر میرفت. زنی ساده پوش و زلال که برای من نماد همیشگی عشق ورزی بی دریغ محسوب می شود.
پروفسور پروانه وثوق تنها پروفسور بیماریهای خون کودکان در ایران بود و بیش از نیم قرن عاشقانه مرهم کودکان سرطانی بود. استاد هیچگاه ازدواج نکرد. شاید او هم همچون مادر ترزا زمانی بر سر دو راهه ی زندگی و عشق ایستاده و عشق را برگزیده باشد...
سالها قبل زمانی که شنیدم استاد تا کنون حتی یک ریال کارانه بیمارستانی دریافت نمی کند ساعتها بغض در گلویم نشسته بود. تمام درآمد یک پزشک از کارانه ی بیمارستانیش تأمین می شود و او از این نفع گذشته است تا فشاری بر کودکان و خانواده هایشان نیاید. پروفسور پروانه وثوق رئیس هیات امنا، سرپرست تیم پزشکان و یکی از بانیان بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودکان تهران (محک) بود.
همکارانش می گفتند: بارها به ایشان پیشنهاد شده که برای مشاغل تحقیقاتی در ازای دریافت حقوق هنگفت و امکانات دیگر ساکن کشورهای اروپایی و آمریکایی شود ولی او خدمت رایگان به کودکان سرطانی وطنش را برگزید.
استاد اکنون در نود سالگی چشم از جهان فروبست و من چقدر دلم می خواهد که دختران و پسران وطنم از پروفسور بیاموزند و او را بشناسند.
این شیر زنان و دهها شیر زن دیگر که گمنام در نزدیکی مان می زیند عاشقانی بی همتایند، بیشتر بشناسیمشان
کسانی که سالها پیش صبح خیلی زود از خیابان ظفر گذر می کردند، خانم مسنی را می دیدند که با فولکس قورباغه ایش به سمت بیمارستان علی اصغر میرفت. زنی ساده پوش و زلال که برای من نماد همیشگی عشق ورزی بی دریغ محسوب می شود.
پروفسور پروانه وثوق تنها پروفسور بیماریهای خون کودکان در ایران بود و بیش از نیم قرن عاشقانه مرهم کودکان سرطانی بود. استاد هیچگاه ازدواج نکرد. شاید او هم همچون مادر ترزا زمانی بر سر دو راهه ی زندگی و عشق ایستاده و عشق را برگزیده باشد...
سالها قبل زمانی که شنیدم استاد تا کنون حتی یک ریال کارانه بیمارستانی دریافت نمی کند ساعتها بغض در گلویم نشسته بود. تمام درآمد یک پزشک از کارانه ی بیمارستانیش تأمین می شود و او از این نفع گذشته است تا فشاری بر کودکان و خانواده هایشان نیاید. پروفسور پروانه وثوق رئیس هیات امنا، سرپرست تیم پزشکان و یکی از بانیان بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودکان تهران (محک) بود.
همکارانش می گفتند: بارها به ایشان پیشنهاد شده که برای مشاغل تحقیقاتی در ازای دریافت حقوق هنگفت و امکانات دیگر ساکن کشورهای اروپایی و آمریکایی شود ولی او خدمت رایگان به کودکان سرطانی وطنش را برگزید.
استاد اکنون در نود سالگی چشم از جهان فروبست و من چقدر دلم می خواهد که دختران و پسران وطنم از پروفسور بیاموزند و او را بشناسند.
این شیر زنان و دهها شیر زن دیگر که گمنام در نزدیکی مان می زیند عاشقانی بی همتایند، بیشتر بشناسیمشان
۱۳۹۵ اسفند ۱, یکشنبه
۱۳۹۵ بهمن ۳۰, شنبه
۱۳۹۵ بهمن ۲۹, جمعه
۱۳۹۵ بهمن ۲۸, پنجشنبه
پلاسکو؛ بازخوانی یک فاجعه قابل تکرار . . .
پلاسکو؛ بازخوانی یک فاجعه قابل تکرار
تهران، ساختمان پلاسکو، پنجشنبه30 دیماه 1395
ساخت سازۀ هفده طبقه پلاسكو در تهران درضلع شرقی چهار راه استانبول، در سال ۱۳۳۹ آغاز و درسال1341 افتتاح گردید. از ساختمان پلاسکو بعنوان اولین ساختمان بلند ومدرن ایران یاد می شد كه عمر مفید آن را 200سال تخمین می زدند.
پس از انقلاب 1357 ساختمان پلاسكو به تملک بنیاد مستضعفان درآمد و مدیرانی
از جانب خمینی و خامنه ای طی این سالها بر بنیاد مدیریت کردند که آخرین
آنها محمد سعیدی کیا وزیر سابق است.
بنیاد مستضعفان در حقیقت موسسه ای است که بخشی از دارایی های بیت خامنه ای محسوب می شود و تنها در مقابل رهبر پاسخگوست. عمده درآمدهای این بنیاد صرف پروژه های دخالت های سپاه در کشورهای خارجی بویژه عراق، لبنان و سوریه می شود .
ارزش سرقفلی برخی مغازه های این ساختمان به 4 تا5 میلیارد تومان می رسید و اجاره بهای ماهانه برخی از آنها نزدیك به 30 تا40 میلیون تومان بود.
گرچه پلاسکو در آتش سوزی روز 30 دیماه 95 سوخت و فرو ریخت اما پایان آن هنگامی آغاز شد که به تملک بنیاد غارتگر مستضعفان درآمد.
هنوز علت دقیق آتش سوزی در این قدیمی ترین ساختمان بلند تهران ازجانب رژیم اعلام نشده است. سردمداران رژیم، روایت های گوناگونی را نقل می کنند آتش سوزی بدلیل اتصال سیم های برق درطبقات بالا، انفجار منبع گازوییل و انفجار در طبقات تحتانی ساختمان پس از آتش سوزی اولیه درطبقات بالایی. در این میان فرضیه ای هم ذوب ستونهای فلزی ساختمان و فروریختن عمودی را دال بر وجود مادۀ انفجاری شدید الانفجاری به نام «ترمیت» می داند.
طبق معمول بعید است از این به بعد هم علت اصلی آتش سوزی روشن و مسئولان این حادثه معرفی شوند . مگر در موارد مشابهی مانند قتل های زنجیره ای ، قتل عام سال 67 ، ترورهای خارج کشور، کهریزک و دزدیهای میلیاردی تاکنون چیزی روشن شده است؟!
آتش سوزی ساختمان پلاسکو یک حادثۀ عادی آنگونه که در همه جای دنیا ممکن است اتفاق بیفتد، نبود. این آوار پلاسکو نبود که بر سر آتش نشانان فروریخت، آنهایی که جان و مالشان را در پلاسکو از دست دادند بویژه آتش نشانهای قهرمان، در واقع زیر آوار فساد اقتصادی، چپاول و غارت منابع مالی و فقدان امکانات آتش نشانی دفن شدند. بنا به گزارش خبرگزاری ایلنا، 9 روز پس از حادثه و با پایان عملیات آوار برداری کشته شدن 26 تن از جمله 16 آتش نشان فداکار قطعی شده است.
پلاسکو یکی از هزاران فاجعه ای است که هر روز در نظام آخوندی به شکل های گوناگون از قبیل؛ گورخوابی، کارتن خوابی، فروش اعضای بدن انسانها، فروش کودکان معصوم بوسیله والدین به ستوه آمده از فقر، خود سوزی و خود کشی دختران و زنان جوان، قربانیان سیل در بلوچستان و مرگ کولبرها در کردستان در زیر بهمن، هر روز و هر روز تکرار می شود. برخی از این فجایع بسا از آوار ساختمان پلاسکو بزرگتر و جنایتکارانه تر است ولی آن صداهای خاموش به جایی نمی رسند .
مانند همه فجایع دیگر این رژیم نه توان و نه عزمی برای حل و فصل این گونه معضلات دارد. این رژیم تنها جایی که حداکثر امکانات را به خدمت می گیرد سرکوب و اعدام و شکنجه می باشد و بس.
اینجا ولی بجای امکانات آتش نشانی تا دلت بخواهد امکانات سرکوب هست، تا اگر مادر و همسر و فرزند و دوستان همان آتش نشانان فداکار یا مردم لب به اعتراض گشودند با پیشرفته ترین وسایل سرکوب شوند.
اینجا برای کلان شهر تهران حتی یک هلیکوپتر اطفاء حریق نیست ولی خامنه ای برای جمع کردن بشقاب های ماهواره ها از پشت بام مردم هم هلیکوپتر دارد هم نیروی ویژه. گرانترین وسایل مخابراتی را برای فیلتر کردن سایتها و رادیو تلویزیونهای مخالف و دستگاه های پارازیت سرطان زا تهیه می کند تا چند صباحی دیگر به زندگی ننگین اش ادامه دهد.
اینجا شلنگ های آتش نشانی آنقدر بلند نیستند تا آتش طبقه های بالای ساختمان را خاموش کنند ولی بهترین ماشین های آبپاش و زره پوش در اختیار نیروهای انتظامی شهر هستند تا هر صدایی را در گلو خاموش نماید.
مقایسۀ بودجۀ آتش نشانی با موسسه های حکومتی مانند بسیج یا بخش های مختلف حوزه های علمیه در سال 1395 جایی برای توضیح باقی نمی گذارد. در مورد سپاه پاسداران و نیروی تروریستی قدس که دیگر تفاوت حتی قابل مقایسه هم نیست.
با آنکه آتش سوزی پلاسکو قابل پیش بینی بود. ولی دریغ از یک اقدام کوچک ! حتی به گفتۀ یکی از اعضاء هیئت مدیرۀ ساختمان پلاسکو، پیگیری برای راه اندازی پله های اضطراری و پله های برقی به جایی نرسید و بنیاد مستضعفان حتی اجازۀ کوبیدن یک میخ را به دیوار نداد.
به گفتۀ نگهبان ساختمان در روز آتش سوزی حتی کپسولهای آتش نشانی در طبقات کار نمی کردند. در هر طبقه این ساختمان شلنگهای آتش نشانی نصب شده بود که در روز آتش سوزی وقتی شلنگها را باز کردند از هیچکدام آبی نمی آمد.
از همه دردناکتر این است که آخوندها و مسؤلان حکومتی با پررویی تمام دلایل واقعا مسخره ای را برای مهار نشدن آتش سوزی اعلام کردند که مورد تمسخر مردم ایران قرار گرفت. برخی از آنها عبارتند از:
- ازدحام مردم دلیل مهار نشدن آتش سوزی و فروریختن ساختمان شد!
انگشت اتهام بسوی آن عده ای گرفته شد که از صحنه عکس یا فیلم می گرفتند.
دلایل مسخره به همین جا ختم نمیشود. امام جمعۀ قزوین گفت :علت فرو ریختن ساختمان پلاسکو این بوده است که بوسیله امریکایی ها ساخته شده بود و به هیچ چیز آمریکاییها اعتمادی نیست!
در ارتباط با این آتش سوزی یک آتش نشان مستعفی بخشی از فساد مالی و سوءمدیریت در این سازمان را افشاء می کند.
در این آتش سوزی بسیاری از آتشنشانان مجروح شدند یا زیر آوار جان خود را از دست دادند.
با این همه، فاجعه آنقدرها برای پاسدار قالیباف، شهردار تهران، مهم نیست که جلوی شوخی و خنده های او را بگیرد.
آیا می توان از پاسداری که گرفتن مجوز حضور نظامی و حکم تیراندازی در کوی دانشگاه را جزو افتخارات خود میداند بیش از این انتظار داشت؟
ولی شعارهای اعتراضی مردم در روز تشییع پیکرهای آتشنشانان قهرمان پاسخی بود به تلاشهای حکومت برای پنهان کردن مسئولیت خود در این فاجعۀ.
بله، همه دست به دست هم دادند تا متهمان اصلی این فاجعه یعنی شهرداری، بنیاد مستضعفان و بیت خامنه ای که این بنیاد زیر نظرش اداره می شود از نظرها پنهان بمانند.
آنچه برای ساختمان پلاسکو اتفاق افتاد می تواند برای سازه های دیگر تهران هم اتفاق بیفتد. به گفتۀ کارشناسان تنها در تهران نزدیک به 3000 ساختمان در وضعیتی مشابه پلاسکو هستند. حمید عرفانیان دستاندرکار حوزه معماری و شهرسازی در گفتگو با دویچهوله میگوید: «از عمر ساختمان جدیدسازعلاءالدین شاید ۱۵ سال بگذرد و مرکز فروش موبایل در تهران است. این ساختمان یکی از بحرانیترین ساختمانهای تهران است. تردد در داخل این ساختمان از شدت شلوغی ممکن نیست. من نمیدانم این ساختمان چگونه مجوز بهرهبرداری دارد و چرا جلوی آن گرفته نمیشود. اگر خدای نکرده اتفاقی در این ساختمان بیفتد، میزان تلفاتش شاید سی چهل برابر فاجعهای خواهد بود که برای ساختمان پلاسکو اتفاق افتاد. این را همه ما داریم میبینیم، ولی کسی عکسالعملی نشان نمیدهد».
پلاسکو زنگ خطر را برای بسیاری به صدا در آورده است. این یک پرسش جدی است: اگر روزی زلزله ای در تهران اتفاق بیفتد آیا با فاجعه ای فراتر از تصور روبرو نخواهیم شد؟ حتی فکر کردن به این مساله هم وحشتناک است.
با این توصیفات، تجربۀ 38 سال گذشته نشان داده است تا زمانی که هرکدام از جناحهای این رژیم سرکار باشند انتظار تغییر این وضعیت نابسامان و بهبود و گشایش با بودن حکومتی که هدفی جز باقی ماندن خود در قدرت آن هم به هر قیمت ندارد، بیهوده است.
تنها چاره کوتاه کردن دست چپاولگران و جانیان از حَرث و نسل این سرزمین است. درد مشترکی که درمانش هم مشترک است. این رژیم باید بوسیله مردم ایران و با همسبستگی مردم و مقاومت ایران گورش را گم کند و برود .
#بگونه #پلاسکو
به کانال تلگرام و اينستاگرام بگونه بپیوندید: https://telegram.me/begoonah https://www.instagram.com/begoonah
بنیاد مستضعفان در حقیقت موسسه ای است که بخشی از دارایی های بیت خامنه ای محسوب می شود و تنها در مقابل رهبر پاسخگوست. عمده درآمدهای این بنیاد صرف پروژه های دخالت های سپاه در کشورهای خارجی بویژه عراق، لبنان و سوریه می شود .
ارزش سرقفلی برخی مغازه های این ساختمان به 4 تا5 میلیارد تومان می رسید و اجاره بهای ماهانه برخی از آنها نزدیك به 30 تا40 میلیون تومان بود.
گرچه پلاسکو در آتش سوزی روز 30 دیماه 95 سوخت و فرو ریخت اما پایان آن هنگامی آغاز شد که به تملک بنیاد غارتگر مستضعفان درآمد.
هنوز علت دقیق آتش سوزی در این قدیمی ترین ساختمان بلند تهران ازجانب رژیم اعلام نشده است. سردمداران رژیم، روایت های گوناگونی را نقل می کنند آتش سوزی بدلیل اتصال سیم های برق درطبقات بالا، انفجار منبع گازوییل و انفجار در طبقات تحتانی ساختمان پس از آتش سوزی اولیه درطبقات بالایی. در این میان فرضیه ای هم ذوب ستونهای فلزی ساختمان و فروریختن عمودی را دال بر وجود مادۀ انفجاری شدید الانفجاری به نام «ترمیت» می داند.
طبق معمول بعید است از این به بعد هم علت اصلی آتش سوزی روشن و مسئولان این حادثه معرفی شوند . مگر در موارد مشابهی مانند قتل های زنجیره ای ، قتل عام سال 67 ، ترورهای خارج کشور، کهریزک و دزدیهای میلیاردی تاکنون چیزی روشن شده است؟!
آتش سوزی ساختمان پلاسکو یک حادثۀ عادی آنگونه که در همه جای دنیا ممکن است اتفاق بیفتد، نبود. این آوار پلاسکو نبود که بر سر آتش نشانان فروریخت، آنهایی که جان و مالشان را در پلاسکو از دست دادند بویژه آتش نشانهای قهرمان، در واقع زیر آوار فساد اقتصادی، چپاول و غارت منابع مالی و فقدان امکانات آتش نشانی دفن شدند. بنا به گزارش خبرگزاری ایلنا، 9 روز پس از حادثه و با پایان عملیات آوار برداری کشته شدن 26 تن از جمله 16 آتش نشان فداکار قطعی شده است.
پلاسکو یکی از هزاران فاجعه ای است که هر روز در نظام آخوندی به شکل های گوناگون از قبیل؛ گورخوابی، کارتن خوابی، فروش اعضای بدن انسانها، فروش کودکان معصوم بوسیله والدین به ستوه آمده از فقر، خود سوزی و خود کشی دختران و زنان جوان، قربانیان سیل در بلوچستان و مرگ کولبرها در کردستان در زیر بهمن، هر روز و هر روز تکرار می شود. برخی از این فجایع بسا از آوار ساختمان پلاسکو بزرگتر و جنایتکارانه تر است ولی آن صداهای خاموش به جایی نمی رسند .
مانند همه فجایع دیگر این رژیم نه توان و نه عزمی برای حل و فصل این گونه معضلات دارد. این رژیم تنها جایی که حداکثر امکانات را به خدمت می گیرد سرکوب و اعدام و شکنجه می باشد و بس.
اینجا ولی بجای امکانات آتش نشانی تا دلت بخواهد امکانات سرکوب هست، تا اگر مادر و همسر و فرزند و دوستان همان آتش نشانان فداکار یا مردم لب به اعتراض گشودند با پیشرفته ترین وسایل سرکوب شوند.
اینجا برای کلان شهر تهران حتی یک هلیکوپتر اطفاء حریق نیست ولی خامنه ای برای جمع کردن بشقاب های ماهواره ها از پشت بام مردم هم هلیکوپتر دارد هم نیروی ویژه. گرانترین وسایل مخابراتی را برای فیلتر کردن سایتها و رادیو تلویزیونهای مخالف و دستگاه های پارازیت سرطان زا تهیه می کند تا چند صباحی دیگر به زندگی ننگین اش ادامه دهد.
اینجا شلنگ های آتش نشانی آنقدر بلند نیستند تا آتش طبقه های بالای ساختمان را خاموش کنند ولی بهترین ماشین های آبپاش و زره پوش در اختیار نیروهای انتظامی شهر هستند تا هر صدایی را در گلو خاموش نماید.
مقایسۀ بودجۀ آتش نشانی با موسسه های حکومتی مانند بسیج یا بخش های مختلف حوزه های علمیه در سال 1395 جایی برای توضیح باقی نمی گذارد. در مورد سپاه پاسداران و نیروی تروریستی قدس که دیگر تفاوت حتی قابل مقایسه هم نیست.
با آنکه آتش سوزی پلاسکو قابل پیش بینی بود. ولی دریغ از یک اقدام کوچک ! حتی به گفتۀ یکی از اعضاء هیئت مدیرۀ ساختمان پلاسکو، پیگیری برای راه اندازی پله های اضطراری و پله های برقی به جایی نرسید و بنیاد مستضعفان حتی اجازۀ کوبیدن یک میخ را به دیوار نداد.
به گفتۀ نگهبان ساختمان در روز آتش سوزی حتی کپسولهای آتش نشانی در طبقات کار نمی کردند. در هر طبقه این ساختمان شلنگهای آتش نشانی نصب شده بود که در روز آتش سوزی وقتی شلنگها را باز کردند از هیچکدام آبی نمی آمد.
از همه دردناکتر این است که آخوندها و مسؤلان حکومتی با پررویی تمام دلایل واقعا مسخره ای را برای مهار نشدن آتش سوزی اعلام کردند که مورد تمسخر مردم ایران قرار گرفت. برخی از آنها عبارتند از:
- ازدحام مردم دلیل مهار نشدن آتش سوزی و فروریختن ساختمان شد!
انگشت اتهام بسوی آن عده ای گرفته شد که از صحنه عکس یا فیلم می گرفتند.
دلایل مسخره به همین جا ختم نمیشود. امام جمعۀ قزوین گفت :علت فرو ریختن ساختمان پلاسکو این بوده است که بوسیله امریکایی ها ساخته شده بود و به هیچ چیز آمریکاییها اعتمادی نیست!
در ارتباط با این آتش سوزی یک آتش نشان مستعفی بخشی از فساد مالی و سوءمدیریت در این سازمان را افشاء می کند.
در این آتش سوزی بسیاری از آتشنشانان مجروح شدند یا زیر آوار جان خود را از دست دادند.
با این همه، فاجعه آنقدرها برای پاسدار قالیباف، شهردار تهران، مهم نیست که جلوی شوخی و خنده های او را بگیرد.
آیا می توان از پاسداری که گرفتن مجوز حضور نظامی و حکم تیراندازی در کوی دانشگاه را جزو افتخارات خود میداند بیش از این انتظار داشت؟
ولی شعارهای اعتراضی مردم در روز تشییع پیکرهای آتشنشانان قهرمان پاسخی بود به تلاشهای حکومت برای پنهان کردن مسئولیت خود در این فاجعۀ.
بله، همه دست به دست هم دادند تا متهمان اصلی این فاجعه یعنی شهرداری، بنیاد مستضعفان و بیت خامنه ای که این بنیاد زیر نظرش اداره می شود از نظرها پنهان بمانند.
آنچه برای ساختمان پلاسکو اتفاق افتاد می تواند برای سازه های دیگر تهران هم اتفاق بیفتد. به گفتۀ کارشناسان تنها در تهران نزدیک به 3000 ساختمان در وضعیتی مشابه پلاسکو هستند. حمید عرفانیان دستاندرکار حوزه معماری و شهرسازی در گفتگو با دویچهوله میگوید: «از عمر ساختمان جدیدسازعلاءالدین شاید ۱۵ سال بگذرد و مرکز فروش موبایل در تهران است. این ساختمان یکی از بحرانیترین ساختمانهای تهران است. تردد در داخل این ساختمان از شدت شلوغی ممکن نیست. من نمیدانم این ساختمان چگونه مجوز بهرهبرداری دارد و چرا جلوی آن گرفته نمیشود. اگر خدای نکرده اتفاقی در این ساختمان بیفتد، میزان تلفاتش شاید سی چهل برابر فاجعهای خواهد بود که برای ساختمان پلاسکو اتفاق افتاد. این را همه ما داریم میبینیم، ولی کسی عکسالعملی نشان نمیدهد».
پلاسکو زنگ خطر را برای بسیاری به صدا در آورده است. این یک پرسش جدی است: اگر روزی زلزله ای در تهران اتفاق بیفتد آیا با فاجعه ای فراتر از تصور روبرو نخواهیم شد؟ حتی فکر کردن به این مساله هم وحشتناک است.
با این توصیفات، تجربۀ 38 سال گذشته نشان داده است تا زمانی که هرکدام از جناحهای این رژیم سرکار باشند انتظار تغییر این وضعیت نابسامان و بهبود و گشایش با بودن حکومتی که هدفی جز باقی ماندن خود در قدرت آن هم به هر قیمت ندارد، بیهوده است.
تنها چاره کوتاه کردن دست چپاولگران و جانیان از حَرث و نسل این سرزمین است. درد مشترکی که درمانش هم مشترک است. این رژیم باید بوسیله مردم ایران و با همسبستگی مردم و مقاومت ایران گورش را گم کند و برود .
#بگونه #پلاسکو
به کانال تلگرام و اينستاگرام بگونه بپیوندید: https://telegram.me/begoonah https://www.instagram.com/begoonah
۱۳۹۵ بهمن ۲۷, چهارشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)
واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد
منصور امان / فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...