برای دردهای مردم مظلومم ، بغض گلویم را می فشارد ، ترانه های سربی ، آواز بی کسی ، رنج بی پناهی، و گرسنگی مردم میهن!
۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه
اگر انسان در جسم خود فانی است، در عمل تاریخی خود باقی است. کارل هنریش مارکس
۲۵ اردیبهشت ، سالگرد دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی چریک فدایی خلق ایران است.
او که خود سمبل و نمونه ی وفای بعهد و ایمان به گفته اش بود و جان گرانقدر خود در راه رهایی مردم از ستم و فقر در تیر کرد .
یادش گرامی و نام بلندش همواره در تاریخ مبارزات خلقهای تحت ستم ایران و خاور میانه جاودانه باد .
.
۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۵, شنبه
برگزیدهای از کنسرت "راه ابریشم، صدای صلح" که توسط ارکستر فیلارمونیک پاریس شرقی و گروه کر بهار، در بهار ۱۳۹۴ در کلیسای سنت اوستاش پاریس اجرا شد
ارکستراسیون و رهبری : آرش فولادوند
برگزیدهای از کنسرت "راه ابریشم، صدای صلح" که توسط ارکستر فیلارمونیک پاریس شرقی و گروه کر بهار، در بهار ۱۳۹۴ در کلیسای سنت اوستاش پاریس اجرا شد.
ترانه سرا ( بیژن ترقی )
آهنگ ساز : ( پرویز یاحقی در دستگاه ماهور )
مِی زده شب چو ز میکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
دلداده ی رهگذرم
از خود نبوَد خبرم
ای فتنه گرم
مِی زده شب چو ز میکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
دلداده ی رهگذرم
از خود نبوَد خبرم
ای فتنه گرم
شب ها سر کوی تو
آشفته چو موی تو
می آیم تا جویم
خانه به خانه
مگر از تو نشانه
میخانه به میخانه
پیمانه به پیمانه
راه تو می پویم
این می و مستی
بوَد بی تو بهانه
می سوزم، شب ها با شمع رخ تو با سوز نهان
می سازم، با این آتش دل خود با کاهش جان
تشنه ای به راه سرابم
به لب رسیده جان چو حبابم
مستم و خرابم
فارغ از غمم چه نشستی
چرا دل مرا بشکستی
همچو من تو مستی
مست از باده ام یا از آن نگه
بر تو عاشقم یا بر روی مه
من بر تو عاشقم
بر تو عاشقم
قلب من نشد
شاد از عشق تو
داد از عشق تو
مِی زده شب چو ز میکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
دلداده ی رهگذرم
از خود نبوَد خبرم
ای فتنه گرم
آهنگ ساز : ( پرویز یاحقی در دستگاه ماهور )
مِی زده شب چو ز میکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
دلداده ی رهگذرم
از خود نبوَد خبرم
ای فتنه گرم
مِی زده شب چو ز میکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
دلداده ی رهگذرم
از خود نبوَد خبرم
ای فتنه گرم
شب ها سر کوی تو
آشفته چو موی تو
می آیم تا جویم
خانه به خانه
مگر از تو نشانه
میخانه به میخانه
پیمانه به پیمانه
راه تو می پویم
این می و مستی
بوَد بی تو بهانه
می سوزم، شب ها با شمع رخ تو با سوز نهان
می سازم، با این آتش دل خود با کاهش جان
تشنه ای به راه سرابم
به لب رسیده جان چو حبابم
مستم و خرابم
فارغ از غمم چه نشستی
چرا دل مرا بشکستی
همچو من تو مستی
مست از باده ام یا از آن نگه
بر تو عاشقم یا بر روی مه
من بر تو عاشقم
بر تو عاشقم
قلب من نشد
شاد از عشق تو
داد از عشق تو
مِی زده شب چو ز میکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
دلداده ی رهگذرم
از خود نبوَد خبرم
ای فتنه گرم
اشتراک در:
پستها (Atom)
واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد
منصور امان / فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...