۱۳۹۵ بهمن ۱۴, پنجشنبه

سی و هشت سال پیش در این روز – چهاردهم بهمن ۱۳۵۷


قرار ما آنسوی پل چوبی اگر سیل پل را نبرده باشد . . .


شرم می کنم با ترازوی کودک گرسنه ای که در پیاده رو نشسته است وزن شکم سیری ام را بکشم . . .


دهانت را مى بويند مبادا گفته باشى دوستت دارم...( احمد شاملو/ داريوش )

سرود پيوستن ( خسرو گلسرخي)


عکس ‏دانوب دانوب‏
باید که دوست بداریم یاران را
باید که چون خزر بخروشیم
فریادهای ما اگر چه رسا نیست
باید یکی شود
باید تپیدن هر قلب اینک سرود
باید که سرخی هر خون اینک پرچم
باید که سرخی هر خون اینک پرچم
باید که قلب ما
سرود ما و پرچم ما باشد
باید که در سپیده البرز
نزدیک تر شویم
باید یکی شویم
اینان هراسشان ز یگانگی ماست
باید که سر زند
طلیعه خاور
از چشم های ما
باید که لوت تشنه
میزبان خزر باشد
باید کویر فقیر
از چشمه های شمالی ، بی نصیب نماند
باید که دست های خسته بیاسایند
باید که خنده و آینده ، جای اشک بگیرد
باید بهار
در چشم کودکان جاده ی ری
سبز و شکفته و شاداب
باید بهار را بشناسند
باید جوادیه بر پل بنا شود
پل
این شانه های ما
باید که رنج را بشناسیم
وقتی که دختر رحمان
با یک تب دو ساعته می میرد
باید که دوست بداریم یاران را
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد.

واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد

منصور امان /  فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد  منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...