۱۳۹۸ دی ۱۵, یکشنبه

مدیریت پیشگیرانه باعث حذف سلیمانی شد

فراسوی خبر... یکشنبه ۱۵ دی /زینت میرهاشمی /منبع وب سایتهای جنگ خبر و ایران نبرد 
ماموریت قاسم سلیمانی، فردی که در سال ۱۳۷۶ با حکم خامنه ای به فرماندهی نیروی تروریستی قدس (نیروی برون مرزی سپاه پاسداران) منصوب شد، پیشبرد سیاستهای مربوط به «عمق استراتژیک» رژیم ولایت فقیه، توسعه ترور و صدور ارتجاع و بنیادگرایی اسلامی بود. نام قاسم سلیمانی، مترادف با ترور و سرکوب آزادیخواهان نه تنها در ایران بلکه در عراق، سوریه و لبنان است. او به طور آشکار در شکل دهی دولتهای عراق پس از اشغال این کشور نقش داشت.
نقش قاسم سلیمانی در تداوم رژیم ولایت فقیه بی همتا بود. صدور بحران، تلاش برای ایجاد «جماهیر اسلامی» که مغز و قلب اش در تهران و با محوریت ولی فقیه باشد، ایجاد تنش در منطقه، دخالتهای تروریستی با تکیه بر اقلیتهای دینی، ایجاد پایگاههای نظامی در همسایگی اسرائیل، باز کردن پای روسیه در منطقه و ... مواردی است که همراه با سرکوب گسترده در داخل، رژیم  را سرپا نگهداشته است. همه این مداخله گریها از چشمان آمریکا و دول غربی پنهان نبوده و حتا با سیاست مماشات به رشد آن کمک کرده اند. اما امروزه خیزشهای مردمی در ایران، عراق و لبنان و وضعیت وحشتناک سوریه، تعادل را بر هم زده است. مردم این کشورها عزم جزم کرده اند که دست رژیم را به عنوان اشغالگر از سرنوشت خود کوتاه کنند.
از ماه اکتبر تا کنون حدود ۱۰ حمله موشکی به پایگاههای نیروهای آمریکا و متحدان آن در عراق شده است. آخرین حمله موشکی منجر به کشته شدن یک نفر آمریکایی شد. بر أساس توئیت وزارت خارجه آمریکا، «۱۷ درصد از مرگ پرسنل آمریکا در بین سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۲۰ به قاسم سلیمانی و نیروی قدسش مربوط می شود.» و سرانجام یورش به سفارت آمریکا و حمل عکس قاسم سلیمانی توسط کسانی که سفارت را آتش زدند.
در این رویدادهای پر تنش همه انگشتها به سمت رژیم ایران اشاره رفته است. همه شواهد، از شعارهای راهبردی پایوران رژیم، از دانه درشتها تا امامان جمعه، جای ابهامی به جای نمی گذارد  که رژیم ولایت فقیه پشت این مسیر خطرناک است.
استراتژِی ماجراجویانه رژیم، اخراج آمریکا از عراق با استفاده از نفوذ خود در ارگانهای حکومت عراق به ویژه جریان تروریستی حشد الشعبی و انجام عملیات ایذایی علیه مراکز آمریکا است.
خیزش مردم عراق علیه حکومت فاسد طرفدار رژیم ایران با خواست پایان دادن به اشغالگری، منجر به کند شدن سرعت رژیم برای رسیدن به هدف استراتژیک اش شد. آتش زدن سفارت رژیم در نجف، وضع رژیم را بسیار آشفته کرد. استعفای نخست وزیر  یعنی وا رفتن حکومت طرفدار رژیم ایران از یک سو و ناتوانی رژیم در چیدمان مهره هایش در ساختار حکومت عراق پارامترهایی بود که رژیم را وارد فاز سرعت بخشیدن به عملیات ایذایی کرد.
حمله به سفارت یکی از راهبردهای رژیم برای تغییر شرایط به نفع خود است. به ویژه این که تا کنون بابت موشک پرانیها زهر چشمی هم ندیده بود و شرایط را هم به نفع خود و سیاست ترامپ را هم غیر جنگی ارزیابی می کرد. ورود قاسم سلیمانی از لبنان و سوریه به عراق بلافاصله بعد از جریان سفارت را، از این زاویه می توان دید. نکته ای که ترامپ و بیانیه وزارت خارجه آمریکا در رابطه با چرایی ترور قاسم سلیمانی داده اند قابل توجه است. رژیم راه حل خود را برای خروج از بن بستی که گیر کرده، تبدیل عراق به میدان رویارویی مستقیم با آمریکا از یک سو و در پی آن تبدیل جنبشهای مردمی به جنبشهای به اصطلاح ضد امپریالیستی می داند.
عملیات پیشگیرانه آمریکا باعث شد که این استراتژی تحمیل شده به مردم عراق متوقف شود. به این دلیل حمله هوایی آمریکا را می توان به عنوان جلوگیری از یک توطئه استراتژیک رژیم که می توانست عواقب بسیار بدتری برای مردم عراق و ایران داشته باشد، دید.
مردم ایران در قیام خونین آبان به خوبی مخالفت خود را با استراتژی خطرناک جمهوری اسلامی اعلام کردند. دخالتهای ماجراجویانه و آشوب طلبانه رژیم در منطقه نتیجه ای جز جنگ و ویرانی برای مردم ایران و مردم خاورمیانه ندارد.

۱۳۹۸ دی ۱۴, شنبه

از نثار کردن هیج لعن و نفرینی بر این کثافتهای آشغال دریغ نکنید


مرگ جنایتکاران ،آغاز فتح ایران


پایان دوره جنگ بهداشتی خامنه ای؛ آغاز دور قُمار؟

فراسوی خبر... شنبه ۱۴ دی / منصور امان / منبع وب سایت های ایران نبرد و جنگ خبر
تنش در مُناسبات آمریکا و رژیم ج.ا با به هلاکت رسیدن سرکرده سپاه قدس، پاسدار قاسم سلیمانی، یک پله ارتقا یافته است. مرگ وی، یک ضربه تعیین کننده به استراتژی جنگ بهداشتی آقای خامنه ای با آمریکا است و حاشیه فُرودگاه بغداد را به صحنه نمایش دوباره کوته بینی دستگاه حاکم بر کشور و حرکت خسارت بار آن بر اساس مُحاسبات اشتباه و خودشیفتگی بدل ساخته است.
حاکمان ج.ا اکنون احساس می کنند توپ در زمین آنهاست و در شوک ناشی از این شرایط غیرمُنتظره، از هر طرف عربده جنگی می کشند و وعده "انتقامجویی" می دهند. رژیم ولایت فقیه از یکطرف برای حفظ هژمونی بر پُشتیبانان و نیروهای زیر فرمان اش در منطقه خود را مُلزم به پاسُخگویی می بیند و از طرف دیگر، در کادر سیاست خارجی تهاجُمی آن، ترمیم ضربه روز دوشنبه بدون واکُنش نظامی و حرکات ماجراجویانه مُمکن نیست.
به دُشواری می توان پنداشت که آمریکا بدون مُحاسبه واکُنش رژیم مُلاها و انجام تدارُکات بازدارنده یا مُتقابل علیه آن، دست به حذف "فرد دُوُم نظام" زده است. این فقط پنتاگون نیست که هدفهای احتمالی چنین واکُنشی را در رادار خود دارد. کاتالوگ بُحران سازی ج.ا با اجناسی مانند بُمب گذاری، حمله انتحاری، پرتاب موشک، حمله به نفتکشها ، ترور و حمله به سفارتخانه ها در دسترس همگان است و نیروها، پایگاه ها و مراکز دیپلُماتیک آمریکا در خاورمیانه همانگونه هدفهای شناخته شده مُلاها هستند که شهروندان، شهرها و تاسیسات اقتصادی و نظامی مُتحدان آن، اسراییل و کشورهای عربی منطقه.
از این رو، هر اقدام بی خردانه حاکمان کشور از پتانسیل درونی و شرایط پیرامونی لازم برای برافروختن شُعله های یک درگیری مهیب و خانمانسوز برخوردار است. آقای خامنه ای و مامور او در عراق، پاسدار سُلیمانی، با دستور حمله به یک پایگاه ارتش عراق و قتل و مجروح ساختن چند آمریکایی و سپس صُدور فرمان هُجوم به سفارت آمریکا و تلاش برای اشغال آن نشان دادند که قادر به ارزیابی عقلانی از پیامد و پژواک تصمیمهای خود نیستند.
حاکمان ایران فقط زمانی توانستند تصوُر روشنی از نتایج کردارشان داشته باشند که آمریکا "سردار سُلیمانی" را با بوق و کرنا به جهنم فرستاد تا علامت روشنی از تغییر سیاست خود در برخورد به تحریکات جنگی آنها ارسال کرده باشد. کاخ سفید به این وسیله همچنین زنگ به انتها رسیدن دوره جنگ بهداشتی آقای خامنه ای و همدستانش یا آنچه که آنها زیر پوشش "نه جنگ و نه مُذاکره" به جلو می برند را به صدا درآورد. این بدان معناست که از این پس ضربه های نیش سوزنی از نوع ماه های گذشته بدون پرداخت هزینه باقی نمی ماند و هر اقدام جنگی و تروریستی جدید، مُعادل وُرود به یک قُمار بُزُرگ با ریسک خسارات سنگین خواهد بود.
هرگاه خسارت چنین قُماری تنها محدوده خیمه آقای خامنه ای و "سرداران" او را دربرمی گرفت، جایی برای نگرانی نیز نبود. اما همانگونه که بُحران هسته ای در دوره ریاست جمهوری آقای اوباما و بُحران "برجامی" در دوره آقای ترامپ نشان داد، زیان و آسیب سیاستهای مُخرب آنها به طور عُمده و به گونه اساسی مُتوجه مردُم ایران می شود. مردُم کوچکترین نفعی از کشمکشهای خارجی حاکمیت نبرده اند و نمی برند. اینک نیز همانها هستند که تاوان کشاندن ایران به یک وضعیت جنگی را باید بپردازند.
پاسدار سُلیمانی با بلیط مردُم ایران در گشت و گذار خونین در لُبنان، عراق و سوریه نبود. او کارگُزار یک سیاست خارجی مُداخله گر، فرقه گرا و تهاجُمی بود که سود آن در قالب قُدرت و ثروت به جیب یک اقلیت مُمتاز چند صدنفره ریخته می شود و زیانهایش از میلیونها تن ستانده می شود. مردُم ایران مُدتهاست که آگاهانه حساب خود را از این سیاست و آمران و مُجریانش جُدا کرده اند و فریاد می زنند: "سوریه را رها کن- فکری به حال ما کن"، "نه غزه، نه لُبنان - جانم فدای ایران"، "دُشمن ما همینجاست – دُروغ می گن آمریکاست".     
خطری که به کمین نشسته برای توده های دی و آبان نه غیرمُنتظره و نه ناشناس است. آنها به حاکمان ج.ا اجازه نخواهند داد سرنوشت، زندگی و کرامت شان را به قُمار بگذارند.

واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد

منصور امان /  فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد  منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...