۱۳۹۹ فروردین ۵, سه‌شنبه

دیکتاتوری که بدون «دشمن موهوم» زنده نمی ماند

 زینت میرهاشمی/ فراسوی خبر ... سه شنبه ۵ فروردین منتشر شده در سایتهای جنگ خبر و ایران نبرد
http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5480


عکس ‏‎Zinat Mirhashemi‎‏

ویروس کرونا با حضور سهمگین، مرگبار و غمگین خود، بساط جهل و خرافات را بیش از هر هنگام به چالش کشید. کرونا از شهر قم، مرکز پرورش جهل و ارتجاع شروع و به سراسر کشور شیوع پیدا کرد. کنشها و واکنشهای پایوران رژیم و در راس آن خامنه ای در زمان همه گیر شدن این ویروس، نشانه شانه خالی کردن از مسئولیت و قتل سازمانیافته مردم ایران است.
سخنرانی خامنه ای در روز یکشنبه ۴ فروردین، به سیم آخر زدن دیکتاتوری است که از ترس «دشمن» در حال سکته کردن است و هر هذیانی را بر زبان می آورد. او کرونا را زیر عبایش مخفی کرد غافل از این که به صادر کننده این ویروس هولناک متهم خواهد شد. حکومت حاضر است مردم جان شان را از دست بدهند اما ولی فقیه بر تحت قدرت حکومت کند. رَد کمکهای بشردوستانه آمریکا دقیقا بازی با جان مردم ایران است.
حرفهای خامنه ای در روز یکشنبه مبنی بر وجود «دشمنان جِنی و اِنسی» و این که «یک بخش [ویروس کرونا] برای ایران به خصوص تولید شده است. با استفاده از آشناییهای ژنتیک ایرانی که از وسایل مختلفی به دست آورده‌ اند، این بخش را برای ایران درست کرده اند». این گونه نظر دادن، واکنش دیکتاتور بیچاره ای است که برای توجیه ناتوانی و ناکارایی نظام به هر طناب پوسیده ای آویزان می شود. خامنه ای جواب این که چرا قم قرنطینه نشد، جواب این که چرا خبر ویروس کرونا را پنهان کردند، چرا هواپیمای ماهان متعلق به سپاه پاسداران ویروس را منتقل کرد و چراهای دیگر... را نمی دهد و در حالی تئوری توطئه را مطرح می کند که رژیم ولایت فقیه و «رهبر» آن باید به دلیل قتل سازمانیافته مردم به خاطر جنایت علیه بشریت در دادگاه بین المللی محاکمه شوند.
حرف خامنه ای در حقیقت رسمیت دادن به جاهلانی است که در برابر قرنطینه شدن قم، بسته شدن مساجد و نماز جمعه ها، بسته شدن مراکز مذهبی مقاومت کردند. خامنه ای به آخوندی که بالای سر بیماران کرونایی رفته و با مالیدن «عطر» بر روی لب و صورت آنها، علم پزشکی را مسخره کرد، رسمیت داد. خامنه ای با جدی نگرفتن ویروس جهانی شده و هزینه نکردن برای مقابله با آن، به بساط جهل عرضه کنندگان «داروی امام کاظم، روغن بنفشه، روغن حنظل، عسل و سیاه دانه» و محکوم شدن سه پزشک به ۶۰ ضربه شلاق به خاطر اعتراض به آتش زدن کتاب علم پزشکی توسط مفت خوری به نام عباس تبریزیان و.. رسمیت داد.
امنیتی کردن ویروس کرونا هم نشان از ترس رژیم در برابر فوران خشم مردم در بعد از پایان کرونا و چه بسا در هنگامه آن است. سرکرده سپاه پاسداران از «آرایش جنگی» و پاسدار فتحیان از واگذاری مقابله با این ویروس به «موسسه بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت»، در روز دوشنبه ۴ فروردین حرف زدند. ادعای راه اندازی «رزمایش بیولوژیکی» از طرف سپاه و ارتش همراه با امنیتی کردن بحران و ایجاد نوعی حکومت نظامی معنایش ترس رژیم از خیزش و شورش مردم است. پس خامنه ای به «دشمن موهوم خارجی» برای خواباندن این شورش نیاز دارد.

۱۳۹۹ فروردین ۴, دوشنبه

نظر استاد شجریان در خصوص دلیل غمگین بودن موسیقی ایرانی


دور جدید بُحران هسته ای با اسم رمز "قوی شدن"

منصور امان 
این تصادُفی یا از وقت نشناسی حاکمان ج.ا نیست که در میانه یک بُحران انسانی داخلی و هنگامی که ویروسی مرگبار در حال درنوردیدن شهرها و روستاهای کشور است، بر آتش بُحرانهای خطرناک دیگری در گُستره خارجی که زیست و معاش جامعه را تهدید می کند، بنزین می ریزند. رژیم ولایت فقیه به مُوازات همه گیر شدن کُرونا در کشور، به فعالیتهای مُخرب و خسارت بار خود در پهنه پروژه ماجراجویانه هسته ای ابعاد تازه ای بخشیده است.

پنهانکاری؛ از دیروز تا امروز
روز سه شنبه ۱۳ اسفند، مُدیر کُل آژانس بین المللی انرژی هسته ای از وُجود سه مرکز اتُمی "اعلام نشده"ی ج.ا خبر داد که پیرامون فعالیتهای صورت گرفته در این مکانها اطلاعاتی در دست نیست. آقای رافائل گروسی تاکید کرد حاکمان ایران درخواست آژانس برای دسترسی به این سایتها را رد کرده و پُرسشهای آن را بی پاسُخ گذاشته اند. وی به صراحت گفت "زنگ خطر" در باره فعالیتهای هسته ای ج.ا را به صدا درمی آورد.
این نهاد بین المللی در آبان ماه سال گذشته نیز اعلام داشته بود که در جریان بازرسی و نمونه برداری از مرکز تورقوزآباد، "ذرات اورانیوم طبیعی با منشا فعالیت انسانی" کشف کرده است. مرکز مزبور همان سایت اتُمی است که نخُست وزیر اسراییل وجود آن را در جریان سُخنرانی در مجمع عُمومی سازمان ملل افشا کرد. رژیم ولایت فقیه این مرکز را از آژانس پنهان نگه داشته بود و آژانس تنها پس از این از فعالیتهای مخفی مُلاها در آنجا آگاه شد. با این حال حتی بعد از آشکار گردیدن این رُسوایی که نقض روشن توافُق هسته ای وین بود، حاکمان ج.ا به انکار آن پرداخته و محل یاد شده را "قالیشویی" می خواندند. فراموش نشدنی همچنین نمایش زوج ظریف – عراقچی است که به تلویزیون دولتی آورده شدند تا با لودگی و دلقک بازی موضوع را لوث کنند. 
تورقوزآباد در امتداد سیاست شناخته شده ج.ا قرار دارد که بر پنهان سازی فعالیت هسته ای اش مُتمرکز گردیده. وجود نزدیک به همگی تاسیسات اصلی مُلاها فقط پس از افشاگری اپوزیسیون یا طرفهای خارجی حاکمیت آشکار گردیده. این واقعیت، سووظن به حقی را در مورد هدف حاکمان ج.ا از فعالیت هسته ای و جهتگیری نهایی این پروژه دامن زده که در پی خود یک بُحران خارجی طولانی، پُر هزینه و کمرشکن را دربر داشته است.
بدیهی است که مخفیکاری جدید رژیم ولایت فقیه که سپس با تن ندادن به پُرسش و بازرسی تکمیل شده، زاویه مشکوک فعالیتهای آن را تقویت کرده و مساله محوری و چالش برانگیز در پروژه اتُمی مُلاها، یعنی سویه نظامی آن را بار دیگر به مرکز کشمکش می راند. هُشدار دبیرکُل آژانس روند کشمکش خطرناکی را که با توافُق هسته ای مُتوقف شده بود، دوباره به گردش درآورده.
این اما بدان مفهوم نیست که درگیری امروز مسیری همچون گذشته را طی خواهد کرد. چه، در فاصله ای که رژیم مُلاها موریانه وار مشغول تُهی کردن مضمون توافُق با طرفهای خارجی اش بود، مُعادلات بین المللی نیز دگرگون شده است. در آمریکا دولت دیگری فرمان می راند که در برابر سیاستهای شریرانه مُلاها رویکرد سختگیرانه تری را پیش گرفته است. همچنین، مُوازنه در جهان غرب به سود سنگین تر شدن کفه آمریکا تغییر یافته. این امر در باره بُحران ج.ا خود را در شکل کمرنگ شدن نقش اُروپا و کاهش لمس پذیر توان آن در جهت دهی به مسیر برخورد با شریک تجاری اش نمایان می سازد. براین اساس، رویکرد کُنونی رژیم مُلاها می تواند بسیار غیرعقلانی به نظر برسد، اما بررسی دقیق تر رفتار آن پس از شکست "برجام" نشان می دهد آنچه که در چارچوب سیاست مُتعارف و واقع گرایانه، نامُتعارف و نابخردی می نماید، در کادر مُحاسبات و منافع حاکمیت تنها تدبیر عملی و سازگار به حساب می آید.  

دستاویز سازی
دوره جدید فعالیتهای تنش بار هسته ای مُلاها با اعلام زیر پا گذاشتن گام به گام تعهُدات "برجامی" آغاز شد. آنها در چند دوره اعلام شده و با صحنه سازی سیاسی، تحرُکات اتُمی خود را از سر گرفتند و فصل جدیدی از درگیری را گشودند. یک سال پس از کناره گیری آمریکا از توافُق وین و ناکام ماندن شُرکای اُروپایی مُلاها در "دور زدن" تحریمهای یکجانبه این کشور، حاکمان ج.ا، برنامه هسته ای خود را دوباره و این بار به طور مرحله ای به جریان انداختند. آنها با زمینه چینی و در یک پریود زمانی به نسبت کوتاه به همان نُقطه ای برگشتند که پیش از "برجام" قرار داشتند. آقای خامنه ای و کارگُزاران هسته ای او ابتدا با استناد به اعتبار داشتن توافُق وین هر گونه مُذاکره مُجدد را رد کردند و به این ترتیب یک دریچه حل سیاسی موضوعات مورد اختلاف را مسدود کردند. در گام بعدی، آنها فشار به اُروپا برای نادیده گرفتن تحریمهای اقتصادی آمریکا را آغاز کردند؛ خواسته ای که از پیش آشکار بود غیرعملی است و طرح آن فقط می توانست ساختن یک دستاویز برای "چرخاندن سانتریفیوژها" باشد.
در اوایل سال جاری به نظر می رسید زمان بهره برداری فرا رسیده باشد. آقای حسن روحانی اعلام کرد که رژیم اش در چند فاز مُختلف تعهُدات اتُمی خود را زیر پا می گذارد و به اُروپا اولتیماتومهای شصت روزه برای ورود به هر فاز جدید داد. این در حالی است که هیچکس بهتر از رهبران ج.ا که در ماههای پیش از این از نزدیک و به طور فشُرده با شُرکای اُروپایی شان در مُذاکره و رایزنی بودند، آگاه نبود که لندن، پاریس و برلین نه می خواهند و نه می توانند که به خاطر آنها ریسک تنش در مُناسبات استراتژیک خود با آمریکا را بر خود هموار کنند؛ کما اینکه چین و روسیه هم که نزدیکترین روابط اقتصادی و سیاسی با مُلاها را دارند، حاضر به دست زدن به چنین ریسکی نشدند.
حاکمان ج.ا به خوبی می دانستند که فشار و تهدید آنها توانایی تغییر مُعادلات در این سو آن سوی اُقیانوس را ندارد و تحوُل مُعجزه آسایی به انتظار ننشسته. انتهای بازی ضرب العجل از همان آغاز آشکار بود و این را حتی کوته بین ترین خیمه نشین "نظام" هم می توانست مُشاهده کند.
  
پله به پله به سوی بُمب
انتهای هر راهکاری بیش از دو سناریو نمی تواند داشته باشد: دستیابی به نتیجه یا ناکامی در آن. تدبیر اولتیماتوم هسته ای رژیم ولایت فقیه نیز این قاعده برکنار نیست؛ اُروپا یا به خواسته مُلاها تن می دهد یا آن را رد می کند. در سناریوی اول تکلیف همه طرفها روشن است، در سناریوی دُوُم حاکمیت یا باید به وضع موجود تن بدهد یا آنکه به سمت وضعیت نهایی و به بیان دقیق تر، ساخت سلاح هسته ای یا توانایی کسب بالقوه آن پیش برود.
تردیدی نیست حاکمان ج.ا که تجربه دستکم چهار دهه بُحران خارجی پیوسته و دو دهه جنگ و گُریز هسته ای را دارند، می توانند پیش از وارد شدن به چنین قُماری خُروجیهای احتمالی آن را هم مُحاسبه کنند. بنابراین بازی گامها را می توان یک انتخاب با نتیجه معلوم دانست که بدان جامه گُمراه کننده "کسب منافع اقتصادی برجام" پوشانده شده است.
در صحنه عمل، حرکت پلکانی مُلاها یک فعل تاکتیکی است که در خدمت استراتژی دستیابی به سلاح هسته ای یا کسب پتانسیل ساخت آن و وارد شدن به باشگاه اتُمی قرار دارد و راه دست یافتن به آن را هموار می کند. در دستگاه مُحاسبه حاکمان ج.ا، تاکتیک مزبور یک بازی دو سر بُرد است، بدینگونه که اگر طرفهای خارجی در فاصله گامهای چندگانه هسته ای ریسمان تحریم را شُل کنند، توانسته اند یک موفقیت مرحله ای به دست بیاورد و تجدید قُوا کند. هرگاه چنین حالتی اتفاق نیفتد، آنها توانسته اند در پروسه کاربُرد این تاکتیک، فُرجه زمانی و موقعیت لازم را برای ساخت بُمب یا برخورداری از پتانسیل آن به دست بیاورند.
ناگفته پیداست که شرط موفقیت راهکار یاد شده، حرکت به صورت خزنده و به گونه ای است که حساسیت طرف حسابهای شان را برنیانگیزد، مقاصدشان را تفسیرپذیر کند و در ابهام بگذارد. این تاکتیکی است که به "پُختن قورباغه زنده" شُهرت دارد. قورباغه از آنجا که نسبت به تغییر دمای تدریجی حساس نیست، می تواند در آب سردی که به آهستگی داغ و داغ تر می شود، آب پز شود، بدون آنکه بتواند خطری که در حال نزدیک شدن است را حس کند. او زمانی مُتوجه می شود که فرآیند تغییر وضعیت به مراحل نهایی رسیده و توان واکُنش را از او سلب کرده است.   
فاصله ای که ج.ا. در این میان با جنگ افزار هسته ای دارد، جای تردید را در این باره باقی نمی گذارد. ذخایر اورانیوم غنی شده مُلاها به پنج برابر مرز تعیین شده در توافُق وین، یعنی 1500 کیلوگرم رسیده و با به راه انداختن خطهای جدید سانتریفیوژ، در حال غنی سازی اورانیوم با درصد نامعلومی از غنا است. رژیم ولایت فقیه در 15 دی ماه (98) با اعلام برداشتن "گام پنجم" به اطلاع رساند که دیگر هیچ محدودیتی برای خود در غنی سازی، درصد غنی سازی، میزان مواد غنی شده، تعداد سانتریفیوژها و "تحقیق و توسعه" (یا به بیان روشن تر زمان گُریز هسته ای) قائل نیست.

بُمب و ناگُزیریها
به این ترتیب می توان گفت رژیم ج.ا بر وقفه "برجام" غلبه کرده و در ریل پیش از آن در حرکت است. گرچه گردانندگان "نظام" وانمود می کنند که سیاست کُنونی شان واکُنش در برابر سیاست آمریکا و اُروپا است، واقعیت اما این است که جنگ افزار هسته ای - یا آنگونه که در ادبیات حاکمیت عُنوان می شود "تضمین امنیتی" - بخش جُدایی ناپذیر از دُکترین سیاسی - نظامی ج.ا بوده و نشانه های موجود و از آن جُمله، تاسیسات مخفی که آقای گروسی بدان اشاره کرده و مسیری که خزش پلکانی ج.ا می پیماید، بیانگر تغییر آن نیست.
خاستگاه این تلاش مُخرب و فاجعه بار استراتژی بقای رژیم استبدادی – مذهبی ولایت فقیه است؛ سیستمی که در تضاد با جهان پیرامون خود قرار گرفته، در شکافهای قومی، فرقه ای، و منطقه ای زیست می کند، دخالتگری، توسعه طلبی و صُدور بُنیادگرایی و تروریسم کیش سیاست خارجی آن است و "دُشمن"، خمیرمایه تنظیمات سیاسی و اقتصادی اش را تشکیل می دهد. همزمان باید توجُه داشت که "نظام" این بار را به دوش ذخایر، منابع، ثروت، زندگی حال و سرنوشت آینده جامعه ای باید بگذارد که مشروعیتی برای آن قائل نیست.
چنین رژیمی برای بقا در اکوسیستم ناهمگون و بُحرانی که پیرامون خود آفریده، نیاز به ابزارهایی برای تحمیل خود به آن دارد. جنگهای نیابتی و فرقه ای و تروریسم دولتی شکل مُتعارف این ابزارها و سلاح هسته ای قالب غیرمُتعارف آن است. ناکارایی ابزارهای غیرمُتعارف برای جنگهای بُزُرگ را بُحران "پسابرجامی" به "نظام" اثبات کرد. "جنگ نامُتقارن" آن در پروسه این رویارویی هیچ دستاوردی در بر نداشت. حاکمیت آنچه که در توشه داشت را به میدان آورد و دست خالی بر جای ماند؛ نه حمله به کشتیها در خلیج فارس و نه ترور و دسیسه بُمب گذاری در اُروپا، نه راهزنی دریایی و نه موشک پرانی به تاسیسات نفتی عربستان موجب سنگین شدن کفه آن نگردید. بدتر از آن، آقای خامنه ای و همدستانش برخلاف تهدیدهای گزافه شان نتوانستند تنگه هُرمُز را ببندند و اقدام جنگی مُستقیم آنها علیه آمریکا، هلاکت بالاترین مقام نظامی ج.ا، پاسدار سُلیمانی، را کیفر داشت.
شرایط جدید در دوران "فشار حداکثری"، مُحرک تازه ای برای به دست آوردن "مادر همه سلاحها"ست؛ انگیزه ای که در این سُخن بی پرده رهبر ج.ا پس از هلاکت پاسدار سُلیمانی خود را به نمایش گذاشته: "برای آنکه جنگ نشود و برای آنکه تهدید تمام شود، باید قوی شد." 

برآمد
ج.ا. فصل جدیدی در بُحران هسته ای خود گشوده که با دوره های قبلی آن چه به دلیل شرایط جهانی و چه از نظر موقعیت داخلی مُتفاوت و از این زاویه پُرخطر تر و خسارت بار تر است. پای لرزان حاکمیت روی زمین ناآرام کشور و خیزشهای پیاپی، آمادگی بیشتری برای لغزش به سوی نابخردی و سیاستهای جُنون آمیز دارد. بهایی که آقای خامنه ای آماده است برای ثبات رژیم اش بپردازد را باید از دامن زدن او به این درگیری خارجی دُرُست هنگامی که کشور و میلیونها نفر در چنگ ویروس مرگبار کرونا دست و پا می زنند، دریافت.


ای شیخ بی مروت تا کی ستم نمائی ....


۱۳۹۹ فروردین ۳, یکشنبه

کشته شدن و پر پر شدن گلها در اثر بی تدبیری آخوندها توسط ویروس کرونا


پاک شدن ظلم مضاعف از حافظه هنرمندان وابسته

 زینت میرهاشمی / فراسوی خبر ... یکشنبه ۳ فروردین  منتشر شده در وب سایتهای ایران خبر و جنگ خبر
www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5478
هدف بازی روانی سیاسی که رژیم بر فراز آمار هولناک جانباختگان ویروس کرونا برای رهایی از تحریمهای به راه انداخته، حفظ و بقای تروریسم در منطقه و سرکوب مردم ایران است. تیتر جریده کیهان، بلندگوی خامنه ای در روز چهارشنبه ۲۸ اسفند، معنای این تلاشها و همچنین نامگذاری سال ۹۹ از طرف خامنه ای را اعلام کرد.
جریده کیهان: «سرمشق سال جدید، الگوی سلیمانی در تبدیل تهدید به فرصت» است. بر اساس این تیتر، «جهش تولید» یعنی «جهش تروریسم» یعنی پول رسانی به سپاه تروریستی قدس. یعنی تقویت قدرت مالی برای حفظ سربازان گمنام و هیزم رسانی به جنگهای نیابتی و دستیابی به سلاح هسته ای که از الزامات این جهش در افقی نزدیک است.
اساس تحریمهای آمریکا و اعتراضهای لنگان اروپائیها به ویژه انگلیس، فرانسه و آلمان در حقیقت بر محور دو موضوع است. عدم دستیابی رژیم به سلاح هسته ای و عدم دخالت تروریستی در کشورهای منطقه. پایوران رژیم در تلاش برای برداشتن تحریمها و فشار به کشورهای دیگر به این دو مورد اشاره ای نمی کنند. یعنی رژیم می خواهد با حفظ موقعیت تروریستی خود در منطقه به بهانه مرگ هزاران انسان و شیوع ویروس کرونا که خود از عوامل اصلی آن است، شرایط را به نفع خود تغییر دهد. به نظر می رسد حکومت از مرگ این همه انسان نه تنها ناراحت نباشد بلکه این رویداد را به مائده ای آسمانی برای طولانی تر کردن عمر خود به حساب آورد.
از نامه نگاری آخوند شیاد حسن روحانی و التماس به مردم آمریکا، دروغهای ماله کش اعظم، فشار بر کشورهای جنبش غیر متعهدها، گروگان گیری دو تابعیتیها برای باج گیری گرفته تا نامه نگاری عده ای هنرمند و سینماگر وابسته به قدرت، برای برداشتن تحریمها، شاهد تلاشی در جهت کاهش درد و رنج مردم ایران نیستیم. این گونه حرکتها برای حفظ رژیم پوسیده است که خود ویروسی خطرناکتر از کرونا برای مردم ایران است. دارو و مواد غذایی و بهداشتی شامل تحریمها نیستند و این رژیم است که باید برای آن هزینه بپردازد.
از دروغ و فرصت طلبی پایوران رژیم که بگذریم، نامه هنرمندان حکومتی بسیار شرم آور است. نامه سفارشی آنها نشان از وابستگی آنها به قدرت و تلاش برای حفظ نظام است. این گونه چشم بستن بر جنایتهای چهل ساله رژیم و مقصر جلوه دادن تحریمها در بدبختی مردم، در حالی است که هنرمندان و سینماگران متعهد در سیاهچالهای رژیم از همه چیز محروم هستند.
چند نکته در نامه مفتصحانه هنرمندان در خدمت قدرت ظالم برجسته است. پنداری بخش مهمی از حافظه آنها پاک شده است. آنها بدون اشاره به ظلم مضاعف رژیم در محروم کردن مردم ایران از آزادی، بهداشت و استانداردهای زندگی و علتهای تحریم، از کمبود ماسک و تحت بیمارستان و... نوشته اند. آنان نوشته اند که مردم ایران با دو بحران روبرو هستند بحران مشترک به نام کرونا و بحران «تحریم» که کاش هرگز نمی شد. اینها بزدلهایی هستند که علت تحریم را برای مردم روشن نمی کنند، علت این که کشور ثروتمند ایران دارای بیمارستان و مدرسه نیست، این که چرا به جای ایجاد بیمارستان و... موشک انبوه تولید می شود، این که چرا پول مردم ایران به جیب حزب الله، حشد الشعیبی، بشار اسد و ... می رود برای مجیزگویان قدرت مطرح نیست. اگر اینها ذره ای وجدان داشتند و واقعا دلشان برای مردم می سوزد چرا به رژیم فشار نمی آورند که به کنوانسیون مربوط به پولشویی پیوسته و دست از دستیابی به سلاح اتمی و جنگهای نیابتی بردارد.
بر این منظر، این گونه نامه نگاریهایی که یک انشای سفارشی است، هدفی جز کسب منافع کثیف و کمک به بقای دیکتاتوری ندارد.

واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد

منصور امان /  فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد  منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...