شهيد راه آزادی عزت الله ابراهيم نژاد
عزت الله ابراهیم نژاد متولد ۱ فروردين ۵۳ در شهر پلدختر لیسانس حقوق قضایی شاعر و فعال دانشجويي , فعالیتش را از جنبش دانشجویی شروع کرد، وی از فعالین اهواز بود و مديريت بسياری از مراسم و گردهمايي های دانشجويی از قبيل مراسم سالگرد شریعتی، طالقانی و بازرگان را خودش بر عهده داشت و اداره میکرد. وی همچنين مراسم سالگرد مصدق را در سال ۷۶، برگزار کرد و سخنران اين مراسم بود.
وی در سال ۷۷ فارغ التحصيل شده و پس از فارغ التحصيلي در حال طی دوران خدمت نظام وظیفه در ستاد مشترک سپاه در تهران بود که برای دیدن دوستان خود به خوابگاه کوی دانشگاه تهران میرود و بدین دلیل در هنگام یورش به خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران بودهاست. وي بر اثر حمله نيروهای انصار حزب الله و شليك گلوله به سرش به شهادت رسيد.
شعری از شهيد عزت ابراهيم نژاد
ما را به خاطر بياور
ما را که تازه جواناني بيست و دو ساله بوديم
شور عشق در سينه داشتيم و
پيش از آنکه عاشق شويم، سينه بر خاک سوده مرديم
ما را که سينه سرخاني خنياگر بوديم و ده به ده
نه در آسمان و نه در کوهسار و نه بر شاخسار
که در بازار ، پيش از آنکه آوازخوان شويم
بر شاخه اي تکيده از تکيه گاه خويش
جان واسپرديم*
به خاطر دارم پيامتان را، سرنوشتتان را
آری
و هميشه در گذرگاه خاطرم در گذر است
آوازهاي صامت سينه سرخان سينه بر سيخ و
تجسد آرزوهاي بيست و دو سالگان سينه بر سنگ
و از تکرار يادشان شايد پيش از آنکه شاعر شوم
بيست و دو ساله بميرم آمين.
آذر ۷۳
عزت ابراهیم نژاد
عزت الله ابراهیم نژاد متولد ۱ فروردين ۵۳ در شهر پلدختر لیسانس حقوق قضایی شاعر و فعال دانشجويي , فعالیتش را از جنبش دانشجویی شروع کرد، وی از فعالین اهواز بود و مديريت بسياری از مراسم و گردهمايي های دانشجويی از قبيل مراسم سالگرد شریعتی، طالقانی و بازرگان را خودش بر عهده داشت و اداره میکرد. وی همچنين مراسم سالگرد مصدق را در سال ۷۶، برگزار کرد و سخنران اين مراسم بود.
وی در سال ۷۷ فارغ التحصيل شده و پس از فارغ التحصيلي در حال طی دوران خدمت نظام وظیفه در ستاد مشترک سپاه در تهران بود که برای دیدن دوستان خود به خوابگاه کوی دانشگاه تهران میرود و بدین دلیل در هنگام یورش به خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران بودهاست. وي بر اثر حمله نيروهای انصار حزب الله و شليك گلوله به سرش به شهادت رسيد.
شعری از شهيد عزت ابراهيم نژاد
ما را به خاطر بياور
ما را که تازه جواناني بيست و دو ساله بوديم
شور عشق در سينه داشتيم و
پيش از آنکه عاشق شويم، سينه بر خاک سوده مرديم
ما را که سينه سرخاني خنياگر بوديم و ده به ده
نه در آسمان و نه در کوهسار و نه بر شاخسار
که در بازار ، پيش از آنکه آوازخوان شويم
بر شاخه اي تکيده از تکيه گاه خويش
جان واسپرديم*
به خاطر دارم پيامتان را، سرنوشتتان را
آری
و هميشه در گذرگاه خاطرم در گذر است
آوازهاي صامت سينه سرخان سينه بر سيخ و
تجسد آرزوهاي بيست و دو سالگان سينه بر سنگ
و از تکرار يادشان شايد پيش از آنکه شاعر شوم
بيست و دو ساله بميرم آمين.
آذر ۷۳
عزت ابراهیم نژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر