برای دردهای مردم مظلومم ، بغض گلویم را می فشارد ، ترانه های سربی ، آواز بی کسی ، رنج بی پناهی، و گرسنگی مردم میهن!
۱۳۹۵ آذر ۱۰, چهارشنبه
۱۳۹۵ آذر ۹, سهشنبه
آرش کمانگیر،روایتِ رزمِ آرش تا پایان.... شعر و صدای سیاوش کسرائی ......
ـ چنین آغاز کرد آنمرد با دشمن، ـ
« منم آرش، سپاهی مردی آزاده،
« به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را
« اینک آماده.
« مجوییدم نسب،
« فرزند رنج و کار،
« گریزان چون شهاب از شب،
« چو صبح آمادۀ دیدار.
۱۳۹۵ آذر ۸, دوشنبه
۱۳۹۵ آذر ۷, یکشنبه
۱۳۹۵ آذر ۶, شنبه
چریک دوست داشتنی ما رفت
چریک دوست داشتنی هم رفت ! تسلیت به همه دوستدارانش درهمه جهان . یاد و نامش بزرگ و گرامی باد .درتاریخ مبارزات عدالت جویانه و ضد طبقاتی وضد استعماری، او همیشه یک قهرمان باقی خواهد ماند.
۱۳۹۵ آذر ۵, جمعه
۱۳۹۵ آذر ۴, پنجشنبه
هدیه ای برای عاشقان " برتولت برشت "
ترانه ای ازبرشت با صدای خودش
ترانه اى از تلاش نارساى انسانى
ترجمه : نریمان زمانزاده
سیمین بَری. گُل پیکری آری..... جمشید شیبانی
از ماه و گل زیبا تری آری
همچون پـَری اَفسونگری آری
دیوانهء رویت منم ،چه خواهی دگر از من
سرگشتهء کـُویَـت منم ،نداری خبر از من
هر شب که مَه در آسمان
گردد عیان دامن کشان
گویم به او راز نهان
که با من چه ها کردی
به جانم چه ها کردی
هر شب که مه در آسمان
گردد عیان دامن کشان
گویم به او راز نهان
که با من چه ها کردی
به جانم چه ها کردی
هم جانو هم جانانه ای ،اَما
در دلبری اَفسانه ای ،اَما
اَما زمن بیگانه ای ،اَما
دیوانه ام خواهی چرا ،تو ای آفـَت دلها
سرگشتهء کـُویَـت منم ،نداری خبر از من
هر شب که مَه در آسمان
گردد عیان دامن کشان
گویم به او راز نهان
که با من چه ها کردی
به جانم چه ها کردی
هر شب که مه در آسمان
گردد عیان دامن کشان
گویم به او راز نهان
که با من چه ها کردی
به جانم چه ها کردی
هم جانو هم جانانه ای ،اَما
در دلبری اَفسانه ای ،اَما
اَما زمن بیگانه ای ،اَما
دیوانه ام خواهی چرا ،تو ای آفـَت دلها
۱۳۹۵ آذر ۳, چهارشنبه
۱۳۹۵ آذر ۲, سهشنبه
زنده یاد غلامحسین ساعدی
پناهنده سياسی كسی است كه چهره به چهره روبه رو، در برابر حكومت مسلّط ايستاده بود، و اگر بيرون آمده،از ترس جان نبوده است.
او با همان فكر مبارزه و با سلاح انديشه خويش ترك خاك و ديار كرده است.
در اين ميان هستند بسياري از نويسندگان، شاعران، نقاشان،مجسمه سازان، كه
سلاح آنها همان كارشان است و در جرگه رزمندگان ديگر قرار ميگيرند.
پناهنده سياسي نيّتش اين است كه با جلّادان حاكم بر وطنش تا نفس آخر بجنگد و حاضر نيست از پا بيفتد.
به لقمه ناني بسنده ميكند، ناله سرنمي دهد و شكوه نمي كند.
مدام در تلاش است كه ديوار جهنم آخوندها را بشكند و به خانه برگردد. خانه او وطن اوست.
براي تميز كردن خانه قدرت روحي كافي دارد و وقتی آشغالها جمع شدند، حاضر است سرتاسر وطن را با مژّههای خود پاك كند.
از جان گذشته است و مطلقاً نميترسد.
پناهنده سياسي نارنجكي است كه به موقع ميخواهد ضامن را بكشد و كوهي را از
جا بركند با دست بريده براي هر كار يدي حاضر است، با پاي بريده مدام مي
دود و با چشمان كم سو همه جا را ميبيند.
روحيه پناهنده سياسی عضلانی است، انگار كه از سرب ريخته شده.
واهمه يي از مرگ ندارد، و زماني كه خود را در صف پناهندههاي قلّابی
ميبيند، خشم جان او را به لب ميرساند، چون ميبيند ستون فقرات بشردوستي
ساخته و پرداخته حكومتها فرقي بين او و دلالان اسلحه نميگذارد. اولي مدام
با دو گذرنامه در رفت و آمد است.. ولي او اگر پا به وطن بگذارد، جمهوری
اسلامي امكان نفس كشيدن نيز برايش نخواهد گذاشت و پاي ديوار خواهدش كاشت و
سوراخ سوارخش خواهد كرد.
دراينجاست كه قوانين به يكباره بياعتبار ميشوند. دراين جاست كه بايد
تأملي مثلاًدر «قرارداد1951» كرد، يا در قوانين و مقرّرات ديگر
سوءتفاهم نشود، منظور اين نيست كه كشورهاي پناهدهنده سختگيری بكنند. اصلاً
حتّي تلاش فراواني بايد كرد كه به آوارههاي دور افتاده بيش از پيش توجّه
شود،اين تلاش امر بسيار لازمي است. غرض این است كه فرق «پناهندهسياسی»
قلّابی با «پناهندهسياسی واقعی» روشن شود. اين دو از يك جنس و از يك قماش
نيستند.
پناهنده سياسی قلّابی جانوری است همه چيز خوار، ولي پناهنده سياسی واقعی
انساني است مرگ بركف،كه بيهيچ چشمداشتی ميخواهد كمر رژيم جمهوري اسلامی
را بشكند، خشت روي خشت بگذارد و خانه تازه و وطن تازهيی بسازد.
ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است
۱۳۹۵ آذر ۱, دوشنبه
۱۳۹۵ آبان ۳۰, یکشنبه
لرزون لرزون، اومدم درِ خونه تون.... دلکش
......
یواش یواش لرزون لرزون
من اومدم سر کوچتون
ترسون ترسون پرسون پرسون
من اومدم دم خونتون
یه شاخه گل در دستم
اومدم لب حوضتون نشستم
از پنجرتون منو دیدی
ناز کردی و با ناز خندیدی
چه کنم نگاهت نرود از خیالم
اگه تو نباشی وای به حالم
یواش یواش لرزون لرزون
من اومدم سر کوچتون
ترسون ترسون پرسون پرسون
من اومدم دم خونتون
یه شاخه گل در دستم
اومدم لب حوضتون نشستم
از پنجرتون منو دیدی
ناز کردی و با ناز خندیدی
چه کنم نگاهت نرود از خیالم
اگه تو نباشی وای به حالم
گفتم گفتم آره گفتم عزیزم قهر گناهه
دل منتظره چشم به راهه
گفتی گفتی قیمت عشقم گرونه
به قد طلا و زعفرونه
این دو روز دنیا مثل خواب و رویا گذرونه
با هم آشتی کنیم که بهار دوباره اینجا بمونه
یواش یواش لرزون لرزون
من اومدم سر کوچتون
ترسون ترسون پرسون پرسون
من اومدم دم خونتون
یه شاخه گل در دستم
اومدم لب حوضتون نشستم
از پنجرتون منو دیدی
ناز کردی و با ناز خندیدی
چه کنم نگاهت نرود از خیالم
اگه تو نباشی وای به حالم
من اومدم سر کوچتون
ترسون ترسون پرسون پرسون
من اومدم دم خونتون
یه شاخه گل در دستم
اومدم لب حوضتون نشستم
از پنجرتون منو دیدی
ناز کردی و با ناز خندیدی
چه کنم نگاهت نرود از خیالم
اگه تو نباشی وای به حالم
گفتم گفتم آره گفتم عزیزم قهر گناهه
دل منتظره چشم به راهه
گفتی گفتی قیمت عشقم گرونه
به قد طلا و زعفرونه
این دو روز دنیا مثل خواب و رویا گذرونه
با هم آشتی کنیم که بهار دوباره اینجا بمونه
یواش یواش لرزون لرزون
من اومدم سر کوچتون
ترسون ترسون پرسون پرسون
من اومدم دم خونتون
یه شاخه گل در دستم
اومدم لب حوضتون نشستم
از پنجرتون منو دیدی
ناز کردی و با ناز خندیدی
چه کنم نگاهت نرود از خیالم
اگه تو نباشی وای به حالم
۱۳۹۵ آبان ۲۹, شنبه
علي امير قلي از ناحيه صورت مورد اصابت چاقو قرار گرفت و به شدت مجروح شد. . در زندانهای جمهوری اسلامی هیچکس در قبال زندانیان سیاسی احساس مسئولیت نمی کند که سهل است زندانبانان ابزار شکنجه در اختیار زندانیان عادی با جرائم قتل و جنایت می گذارند که زندانیان سیاسی را مورد ضرب و شتم قرار دهند و مسئولین !!؟؟ مبری بنظر برسند . این جانیان .! .
۱۳۹۵ آبان ۲۸, جمعه
۱۳۹۵ آبان ۲۷, پنجشنبه
۱۳۹۵ آبان ۲۶, چهارشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)
واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد
منصور امان / فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...