چه
بی تابانه می خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری چه بی تابانه تو را
طلب می کنم بر پشت سمندی گویی نوزین که قرارش نیست وفاصله تجربه یی بیهوده
است بوی پیرهنت اینجا و اکنون کوه ها در فاصله سردند دست در کوچه و بستر
حضور مانوس دست تو را می جوید وبه راه اندیشیدن یاس رج می زند بی نجوای
انگشتانت فقط و جهان از هر سلامی خالی است .
برای دردهای مردم مظلومم ، بغض گلویم را می فشارد ، ترانه های سربی ، آواز بی کسی ، رنج بی پناهی، و گرسنگی مردم میهن!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد
منصور امان / فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر