معصومه رضایی کارمند ادارهٌ بهزیستی بود .در فاز سیاسی با سازمان آشنا شد. کار تبلیغی و سیاسیـ افشاگرانه و در رأس همه پخش نشریه در ادارات و مؤسسات دولتی، مسئولیت او بود.
در فاز نظامی ارتباطش قطع شد. در آذر64 اقدام به خروج از کشور کرد و راهی منطقه شد. معصومه قبل از رفتن به منطقه، توانست مبالغی از اموال خلق را که در تصرف آخوندهای دزد و غارتگر بود، مصادره کند و برای مصارف مقاومت عادلانه و جنگ آزادیبخش دراختیار مجاهدین قرار دهد.
«…با تمام وجودم جریان سازمان مجاهدین خلق ایران را درک کرده، از موقعی که سازمان را شناختم، هرروز که میگذرد بیشتر شیفتهٌ راهش هستم. از خدای خود میخواهم تا در این راه برای رسیدن به جامعهٌ بیطبقه توحیدی کمکم کند. جهت آگاهی بیشتر بگویم که بنده تاقبلاز اینکه با سازمان آشنا بشوم، ازنظر مردم عادی و زندگی عادی بهترین زندگی و بالاترین کار و حقوق را داشتم. اما هیچچیز مرا راضی نکرد و بهترین زمان عمر و زندگیم دورانی بود که در خانههای تیمی و با بچههای سازمان مجاهدین بودم. اینک باز تقاضای نهاییم جهت ادامهٌ راه و فعالیتم این است که مرا به منطقه بفرستید…». تقاضانامه ـ 23آذر64
معصومه قهرمان، در منطقه، آموزشهای نظامی را فرا گرفت و در عملیات آفتاب عضو یکانهای آتشبار بود. در عملیات کبیر فروغ جاویدان با عزمی استوار و شور هر چه تمامتر با دشمن جنگید و در اوج پاکبازی و رهایی به شهادت رسید.
مسعود رجوی: اگر امروز نرویم، اگر بهزودی نرویم، خیلی دیر خواهد شد. این همان لحظه نادر، لحظه کیمیایی و سرنوشت سازی است که اگر آن را در نیابیم امروز فردا دیر خواهد شد، پس بهتر این است که بهدعوت خدا و خلق لبیک بگوییم و با استعانت از همان نامهای بزرگ و مقدسی که گفتم بهزودی زود به پیش خواهیم تاخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر