منصور امان / فراسوی خبر... شنبه ۹ فروردین
منبع وبسایت های ایران نبرد و جنگ خبر
سیاهچالهای رژیم ولایت فقیه آرام نمی گیرد. در ادامه شورشهای پیاپی زندانیان در شهرهای مُختلف، اینک زندانهای تبریز و سقز هم به صحنه تلاش نااُمیدانه حبس شدگان برای زنده ماندن تبدیل شد.
شیوع افسارگُسیخته ویروس کُرونا در کشور، زندانها را نیز که به ظاهر مُحیطهای دربسته و ایزوله از اجتماع به شمار می رود، ایمن نگذاشته است. اسارتگاه های زیر مُدیریت رژیم مُلاها بدون کُرونا هم به دلیل شرایط وخیم بهداشتی و شیوه غیرانسانی اداره، کانونهایی برای نشر انواع بیماریهای واگیردار و مُنفرد بوده است. از این زاویه، تاخت و تاز ویروس کُرونا در این مراکز را می توان ارتقای شرایط موجود از وخیم به خطرناک دانست.
آنچه که مردُم ایران در ابعاد سراسری از رویکرد حاکمیت به بُحران کُرونا تجربه می کنند، در ابعاد کوچک تر در زندانها در حال تکرار است، با این تفاوُت که زندانیان حتی به طور شخصی و به خرج و همت خویش نیز امکان حفاظت از خود در برابر آن را ندارند. آنها نه می توانند خود را قرنطینه کنند و نه از دیگران فاصله بگیرند. سلامت و امنیت بهداشتی آنان به گونه مُطلق وابسته به رفتار و اقدامات زندانبان است.
این مسوولیتی است که رژیم ولایت فقیه نه فقط آن را به رسمیت نمی شناسد، بلکه خود سهم به سزایی در بدتر کردن شرایط زندانیان از هر نظر دارد. سیستم زندانهای ج.ا با مُراقبت بهداشتی، بهداری، دارو و درمان بیگانه است، تامین آب و غذای زندانیان را بار اضافی می داند، فضای کافی برای خواب، خوراک و نشستن زندانیان را لوکس می شمارد و زندان به را منبع درآمدی برای مُدیران و مسوولانش بدل کرده که از فروش مواد مُخدر تا باجگیری از زندانیان و خانواده ها برای عرضه خدمات و وسایل ابتدایی را در بساط دارند.
همینجا باید یادآور شد که شرایط زندانیان سیاسی و عقیدتی و دسته دیگری که مُتهم به "جاسوسی" و "ارتباط با بیگانگان" هستند، حتی از این نیز وخیم تر است. حاکمیت افزون بر حُکم بیدادگاه هایش، علیه آنها شمشیر انتقام جویی، اعتراف گیری، مُنفعل سازی سر آخر قتل سفید را هم به کمر بسته است. در همان حال که اشاعه انواع بیماریها و نبود درمان بین این دسته از زندانیان یک سیاست آگاهانه و به قصد است، در مورد زندانیان عادی این امر یک نقص ساختاری و محصول اجتناب ناپذیر دیدگاه غیرانسانی نسبت به زندانیان و شیوه قُرون وسطایی اداره زندانهاست.
زندانیان عادی تاکُنون با خطراتی روبرو بوده اند که تاثیری تدریجی و خزنده بر سلامتی و زندگی آنها داشته؛ ویروس کُرونا اما تهدیدی با پیامدهای فوری و بی واسطه است که احتمال انتقال و ابتلا به آن با هیچیک از بیماریهای آشنا و رایج در زندان مُقایسه پذیر نیست. فشار این واقعیت هراسناک، پرتُوی دیگر به نارساییهای سیستم فاسد زندان می افکند و آن را در مرکز توجُه و در گام بعد، اعتراض زندانیان قرار می دهد.
آنها نسبت به جان خود بیمناک هستند، زیرا شاهد بی اعتنایی کامل زندانبان به خطری که تهدیدشان می کند، هستند: مواد ضدعُفونی کننده در اختیارشان قرار نمی گیرد، در مواردی حتی از دادن جیره مواد شُستُشو نیز خودداری می شود، افراد مشکوک به ابتلا، قرنطینه نمی شوند، از زندانیان جدید تست گرفته نمی شود، آب ساعاتی از روز قطع می شود، از تراکُم بالا در بند و اُتاقها کاسته نمی شود، زندانها ضدعُفونی نمی شود و جُز آن.
آنچه که در زندانهای رژیم ولایت فقیه در جریان است، لگدمالی جان و سلامت کسانی است که بدون دسترسی به هرگونه امکانی، زیر چتر حاکمیت و به بیان دقیق تر، در چنگ آن قرار دارند. آنها سر به شورش برمی دارند، زیرا در هنگامه کُرونا نیاز به کُمکی دارند که از آنها بیرحمانه دریغ می شود.
شیوع افسارگُسیخته ویروس کُرونا در کشور، زندانها را نیز که به ظاهر مُحیطهای دربسته و ایزوله از اجتماع به شمار می رود، ایمن نگذاشته است. اسارتگاه های زیر مُدیریت رژیم مُلاها بدون کُرونا هم به دلیل شرایط وخیم بهداشتی و شیوه غیرانسانی اداره، کانونهایی برای نشر انواع بیماریهای واگیردار و مُنفرد بوده است. از این زاویه، تاخت و تاز ویروس کُرونا در این مراکز را می توان ارتقای شرایط موجود از وخیم به خطرناک دانست.
آنچه که مردُم ایران در ابعاد سراسری از رویکرد حاکمیت به بُحران کُرونا تجربه می کنند، در ابعاد کوچک تر در زندانها در حال تکرار است، با این تفاوُت که زندانیان حتی به طور شخصی و به خرج و همت خویش نیز امکان حفاظت از خود در برابر آن را ندارند. آنها نه می توانند خود را قرنطینه کنند و نه از دیگران فاصله بگیرند. سلامت و امنیت بهداشتی آنان به گونه مُطلق وابسته به رفتار و اقدامات زندانبان است.
این مسوولیتی است که رژیم ولایت فقیه نه فقط آن را به رسمیت نمی شناسد، بلکه خود سهم به سزایی در بدتر کردن شرایط زندانیان از هر نظر دارد. سیستم زندانهای ج.ا با مُراقبت بهداشتی، بهداری، دارو و درمان بیگانه است، تامین آب و غذای زندانیان را بار اضافی می داند، فضای کافی برای خواب، خوراک و نشستن زندانیان را لوکس می شمارد و زندان به را منبع درآمدی برای مُدیران و مسوولانش بدل کرده که از فروش مواد مُخدر تا باجگیری از زندانیان و خانواده ها برای عرضه خدمات و وسایل ابتدایی را در بساط دارند.
همینجا باید یادآور شد که شرایط زندانیان سیاسی و عقیدتی و دسته دیگری که مُتهم به "جاسوسی" و "ارتباط با بیگانگان" هستند، حتی از این نیز وخیم تر است. حاکمیت افزون بر حُکم بیدادگاه هایش، علیه آنها شمشیر انتقام جویی، اعتراف گیری، مُنفعل سازی سر آخر قتل سفید را هم به کمر بسته است. در همان حال که اشاعه انواع بیماریها و نبود درمان بین این دسته از زندانیان یک سیاست آگاهانه و به قصد است، در مورد زندانیان عادی این امر یک نقص ساختاری و محصول اجتناب ناپذیر دیدگاه غیرانسانی نسبت به زندانیان و شیوه قُرون وسطایی اداره زندانهاست.
زندانیان عادی تاکُنون با خطراتی روبرو بوده اند که تاثیری تدریجی و خزنده بر سلامتی و زندگی آنها داشته؛ ویروس کُرونا اما تهدیدی با پیامدهای فوری و بی واسطه است که احتمال انتقال و ابتلا به آن با هیچیک از بیماریهای آشنا و رایج در زندان مُقایسه پذیر نیست. فشار این واقعیت هراسناک، پرتُوی دیگر به نارساییهای سیستم فاسد زندان می افکند و آن را در مرکز توجُه و در گام بعد، اعتراض زندانیان قرار می دهد.
آنها نسبت به جان خود بیمناک هستند، زیرا شاهد بی اعتنایی کامل زندانبان به خطری که تهدیدشان می کند، هستند: مواد ضدعُفونی کننده در اختیارشان قرار نمی گیرد، در مواردی حتی از دادن جیره مواد شُستُشو نیز خودداری می شود، افراد مشکوک به ابتلا، قرنطینه نمی شوند، از زندانیان جدید تست گرفته نمی شود، آب ساعاتی از روز قطع می شود، از تراکُم بالا در بند و اُتاقها کاسته نمی شود، زندانها ضدعُفونی نمی شود و جُز آن.
آنچه که در زندانهای رژیم ولایت فقیه در جریان است، لگدمالی جان و سلامت کسانی است که بدون دسترسی به هرگونه امکانی، زیر چتر حاکمیت و به بیان دقیق تر، در چنگ آن قرار دارند. آنها سر به شورش برمی دارند، زیرا در هنگامه کُرونا نیاز به کُمکی دارند که از آنها بیرحمانه دریغ می شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر