در باره بانو عفت مریدی که بعدها به مادر معینی شهره شد و من او را "زن دائی عفت" صدا می زدم سخن بسیار است. می کوشم به احترام زجرها و مشقاتی که در راه داد و دادخواهی کشید، نکاتی را به اختصار بیان کنم.
بانو عفت مریدی در سال ۱٣۰٨ در خرم آباد لرستان چشم به این جهان گشود. پدر او شیخ احمد مریدی انسانی با سواد و آشنا به شعر و هنر و کارمند ادارهی دارایی خرم آباد بود که پس از تحصیلات حوزوی لباس روحانیت بر تن نمود و مادرش خانم بتول جباری زنی زحمت کش بود و طبعی شاعرانه داشت. همسرش حجت معینی کارمند اداره غله و فرزند معین السلطنه بود که به دلیل نافرمانی از حکومت مرکزی پهلوی، همراه با ۱۲ تن دیگر از سران عشایر لرستان در ۲٨ شهریور ۱٣۰۴ به دار آویخته شد.
بانو عفت مریدی در روزگار خود، پاره ای محدودیت های فرهنگی در باره کار و فعالیت زنان را بر نتابید و آموزگار شد. در آغاز دهه پنجاه زنی پر تلاش بود و در سالهایی که نخستین تشکلهای زنان در خرم آباد شکل گرفت، به آنها پیوست. به مطالعه علاقه داشت و شوق کتاب و کتابخوانی را در خانه و خانواده برانگیخت. ساعاتی از روز را به مطالعه اجباری برای اعضای خانواده اش اختصاص می داد. او بسیاری از مجلات و روزنامه های آندوره را تهیه می نمود و کتابخانه ای در منزلش برای مطالعه ایجاد کرده بود. علاقه به مطالعه و شعر، که از خانواده پدری به او رسیده بود، همراه با نگاه منفی خانواده همسرش به رژیم شاه، در فرزندانشان اثر کرده و آنها را علاقمند به مطالعه و با روحیه مخالفت با حکومت شاه پرورش داده بود. در چنین فضائی پسر بزرگش، هبت معینی به فعالیت سیاسی با گرایش مذهبی روی آورد. او در سال ۴۶ به دلیل پخش نوار سخنرانی خمینی دستگیر شد. پس از چند ماه آزاد گردید. و در سال ۱۳۵۱ دوباره دستگیر و تا آخرسال ۱۳۵۶ در زندان ماند. فرزند دیگر او، بهروز معینی نیز در سال ۱۳۵۳ دستگیر و تا مقطع انقلاب در زندان بود. در همه این سالها، او همراه و همپای دیگر مادران و خانواده زندانیان، پشت دیوارها و حصارها و میله های اوین و قصر و قزل قلعه، در دفاع از فرزندان زندانی خود کوشش ها کرد و سختی ها کشید.
بانو عفت مریدی در سال ۱٣۰٨ در خرم آباد لرستان چشم به این جهان گشود. پدر او شیخ احمد مریدی انسانی با سواد و آشنا به شعر و هنر و کارمند ادارهی دارایی خرم آباد بود که پس از تحصیلات حوزوی لباس روحانیت بر تن نمود و مادرش خانم بتول جباری زنی زحمت کش بود و طبعی شاعرانه داشت. همسرش حجت معینی کارمند اداره غله و فرزند معین السلطنه بود که به دلیل نافرمانی از حکومت مرکزی پهلوی، همراه با ۱۲ تن دیگر از سران عشایر لرستان در ۲٨ شهریور ۱٣۰۴ به دار آویخته شد.
بانو عفت مریدی در روزگار خود، پاره ای محدودیت های فرهنگی در باره کار و فعالیت زنان را بر نتابید و آموزگار شد. در آغاز دهه پنجاه زنی پر تلاش بود و در سالهایی که نخستین تشکلهای زنان در خرم آباد شکل گرفت، به آنها پیوست. به مطالعه علاقه داشت و شوق کتاب و کتابخوانی را در خانه و خانواده برانگیخت. ساعاتی از روز را به مطالعه اجباری برای اعضای خانواده اش اختصاص می داد. او بسیاری از مجلات و روزنامه های آندوره را تهیه می نمود و کتابخانه ای در منزلش برای مطالعه ایجاد کرده بود. علاقه به مطالعه و شعر، که از خانواده پدری به او رسیده بود، همراه با نگاه منفی خانواده همسرش به رژیم شاه، در فرزندانشان اثر کرده و آنها را علاقمند به مطالعه و با روحیه مخالفت با حکومت شاه پرورش داده بود. در چنین فضائی پسر بزرگش، هبت معینی به فعالیت سیاسی با گرایش مذهبی روی آورد. او در سال ۴۶ به دلیل پخش نوار سخنرانی خمینی دستگیر شد. پس از چند ماه آزاد گردید. و در سال ۱۳۵۱ دوباره دستگیر و تا آخرسال ۱۳۵۶ در زندان ماند. فرزند دیگر او، بهروز معینی نیز در سال ۱۳۵۳ دستگیر و تا مقطع انقلاب در زندان بود. در همه این سالها، او همراه و همپای دیگر مادران و خانواده زندانیان، پشت دیوارها و حصارها و میله های اوین و قصر و قزل قلعه، در دفاع از فرزندان زندانی خود کوشش ها کرد و سختی ها کشید.