برای دردهای مردم مظلومم ، بغض گلویم را می فشارد ، ترانه های سربی ، آواز بی کسی ، رنج بی پناهی، و گرسنگی مردم میهن!
۱۳۹۴ آبان ۱۹, سهشنبه
۱۳۹۴ آبان ۱۸, دوشنبه
۱۳۹۴ آبان ۱۵, جمعه
یادمان مجاهد شهيد مسعود دالوند
مشخصات مجاهد شهید مسعود دالوند
محل تولد: خرم آباد
شغل: تكنسین
سن: 29
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1368
مجاهد سربدار مسعود دالوند
در سحرگاه خونين چهارشنبه سوم آبان 1368 مسعود در سن 28 سالگي و پس تحمل شديدترين و وحشيانه ترين شكنجه ها، سربدار شد و به ياران شهيدش در قتل عام هولناك 67 پيوست.
مجاهد شهيد مسعود دالوند در زندان اوين و زير شكنجه دژخيمان(در فاصله پاييز 67 تا 3 آبان 68 كه خود نيز سربدار شد) در ملاقاتي كوتاه قبل از اعدام، پرده از جنايت عظيم و قتل عام رشيدترين و بهترين فرزندان مجاهد و مبارز اين خلق برداشت و گفت ابعاد كشتار آنقدر عظيم است كه كلمات قادر به بيان آن نيست...
بيشتر از اين نتواست بگويد، اما همين كلمات كوتاه، خود گوياي آن كشتار و قتل عام بي سابقه در تاريخ ايران و يكي از دهشتبار ترين جنايات تاريخ بشري بود. با ادامه راه آن قهرمانان سربدار تا تحقق سرنگوني رژيم پليد ولايت فقيه و استبداد مذهبي و استقرار آزادي و دمكراسي و عدالت در ايران زمين به آن شهيدان سرفراز درود مي فرستيم.
مسعود در وصيتنامه كوتاهي كه نوشته بود، ضمن طلب استغفار از خدا بخاطر نكرده هايش (اين رسم مجاهدين است كه در اوج فدا و ايثار باز هم فقط نكرده خود را مي بينند) تا آنجا كه به انتخاب مبارزه و شهادت در سن 28 سالگي برمي گشت نوشته بود از زندگي ام راضي هستم و كارهايم همه در راه خدا و خلق بود و سپس عشق خود به خلق و اميدش به پيروزي را با اين جمله كه شاد باشيد و عزاداري نكنيد، نشان داده بود و در پايان هم قسمتي از آيه ... و اليه ترجعون... به سوي او بازمي گردم را نوشته و تمام اموالش كه فقط كتاب هاي او بود را به مادرش داده بود. هيچگاه مزار او را به خانواده اش نشان ندادند.
فقط به خاطر اين چند كلمه دژخيم پليد كف بر دهان آورده بود و مي گفت او يك محارب و منافق سر موضع بود و به سزاي اعمالش رسيد، شما حق نداريد هيچگونه مراسمي بگيريد در غير اينصورت همه شما دستگير مي شويد و سرنوشت او در انتظار شما است! يعني اينكه شما را هم اعدام مي كنيم.
سروده ی رفیق هبت مُعینی برای رفیق فریدون اعظمی .!
* تا سر زند شفق *
ز دامانِ دشتِ شب تا بشکفد بنفشه بر کران رود
تا فردا ریزد از قُله ها غبار غم
تا سر برآورد به شوق حریر صُبحدم
تا سایبان شود هر خسته را
عِطر پونه ها
تا نهد گونه به مِهر بر سینۀ رود , ارغوان
تا فرو ریزد آبشاران
تا گُر کِشد بار دگر ،
آتشگاه ، زبانه ها ، شعله ها در خرمن ها
تا دَمد در کوره آهنگر پیر
تا فرود آورد پتک ، تا به آخر رسد این پیکار
تا رها گردد کار
تا سر زند ، تا بشکفد ، تا بر کَنَد .
بوسه زند ، سایبان کنَد .
باید سالکی به عهد امانت وفا کنَد
باید که بر ستبر سینۀ " سرو " شقایق طلوع کند .
ز دامانِ دشتِ شب تا بشکفد بنفشه بر کران رود
تا فردا ریزد از قُله ها غبار غم
تا سر برآورد به شوق حریر صُبحدم
تا سایبان شود هر خسته را
عِطر پونه ها
تا نهد گونه به مِهر بر سینۀ رود , ارغوان
تا فرو ریزد آبشاران
تا گُر کِشد بار دگر ،
آتشگاه ، زبانه ها ، شعله ها در خرمن ها
تا دَمد در کوره آهنگر پیر
تا فرود آورد پتک ، تا به آخر رسد این پیکار
تا رها گردد کار
تا سر زند ، تا بشکفد ، تا بر کَنَد .
بوسه زند ، سایبان کنَد .
باید سالکی به عهد امانت وفا کنَد
باید که بر ستبر سینۀ " سرو " شقایق طلوع کند .
اشتراک در:
پستها (Atom)
واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد
منصور امان / فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...