برای دردهای مردم مظلومم ، بغض گلویم را می فشارد ، ترانه های سربی ، آواز بی کسی ، رنج بی پناهی، و گرسنگی مردم میهن!
۱۳۹۴ مرداد ۹, جمعه
۱۳۹۴ مرداد ۸, پنجشنبه
عاملین جنایت قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷
عاملین جنایت قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷
خبرگزاری قاصدان آزادی: اسامی برخی از جنایتکارانی که در کشتار 67 دست داشتند و سابقه و پروسه جنایت هایشان در زیر آمده است :
-اسماعیل شوشتری
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران - اوین
حرفه در قتلعام: آخوند، هیأت مرگ
سابقه و پروسه جنایت: اسماعیل شوشتری یکی از اعضای «هیأت مرگ» در قتلعام زندانیان سیاسی در سال67 در تهران بود. او نقش بسیار تعیینکننده در این نسلکشی برعهده داشت. شوشتری بهعنوان رئیس سازمان زندانهای کشور (طی چند سال) مستقیماً مسئول اجرای هزاران اعدام، شکنجه و تجاوز به زندانیان بوده است. او سیاست بهاصطلاح تربیتی زندانها را تدوین کرد. شیوه نگهداری از قبیل بهاصطلاح کارآموزی و در واقع بیگاری از زندانیان در زندانها رواج داد.
سوابق شغلی:
قاضی دادستانی کل انقلاب مرکز 1358 تا 1359
نماینده شیروان در مجلس شورا 1360 تا 1367
رئیس سازمان زندانها و اقدامهای تأمینی و ترتیبی کشور 1367 تا 1368
وزیر دادگستری 1368
-حسینعلی نیری
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران - اوین
حرفه در قتلعام: آخوند، حاکم شرع، قاضی، هیأت مرگ
سایر مشخصات: نام پدر وی شیخ هادی است. وی از شاگردان حوزوی گلپایگانی بود، خمینی برای وادار کردن مراجع در برابر جنایت از شاگران آنها برای اعمال جنایتکارانه استفاده میکرد
سابقه و پروسه جنایت:
حسینعلی نیری متولد ۱۳۳۵، همزمان با پیروزی انقلاب یکی از طلاب مدرسه حقانی بود. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، علی قدوسی دادستان کل رژیم در سال 1359 به توصیه آخوند بهشتی که در آن زمان رئیس شورای عالی قضایی بود، نیّری را وارد دستگاه قضایی! کرد. به این ترتیب نیّری همزمان با ورود لاجوردی بهعنوان دادستان انقلاب اسلامی مرکز، بهعنوان حاکم شرع یکی از شعبات دادگاه! انقلاب اسلامی! وارد اوین شد. هنگام ورود نیّری به اوین ریاست «حکام شرع»! بر عهده آخوند جنایتکار محمدی گیلانی بود. نیّری از همان ابتدا رابطه بسیار نزدیکی با آخوند جنایتکار گیلانی داشت. گیلانی در سال 1362 به پاس جنایتهایش در کشتار و اعدام بهترین فرزندان خلق و از جمله دو فرزند مجاهدش، ارتقاء درجه یافت و به عضویت شورای نگهبان درآمد! با رفتن گیلانی از اوین آخوند نیّری با فرمان شخص خمینی بهرغم سن کم! بهریاست حکام شرع اوین منصوب و جانشین گیلانی گردید.
بهدلیل کارنامه سراسر جنایت این عنصر پلید خمینی در مرداد 1367 طی حکمی آخوند نیری را به ریاست «هیأت مرگ» منصوب کرد! نیّری از عناصر کلیدی قتلعام1367 بود و نقش جدی در گسترش و بسط جنایت داشت تا جاییکه به اعتراض مستقیم منتظری توجهی نکرده و در پی اعدام بیشتر زندانیان بود. در خاطرات منتظری درباره نیری چنین آمده است: ”اول محرم شد، من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده وزارت اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید، آقای نیری گفت ما تا الآن هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کردهایم، دویست نفر را هم بهعنوان سر موضع از بقیه جدا کردهایم کلک اینها را هم بکنیم، بعد“... وی پس از قتلعام در موضع معاون قضایی دیوان عالی کشور ارتقاء مقام یافت. نیری بهعنوان حاکم شرع و قاضی دادگاههای انقلاب، همواره مسئولیتهای حساس و کلیدی در دادگاهها داشت و طی دو دهه گذشته، دستور اعدام هزاران مخالف و زندانی سیاسی را صادر کرده است.
-مرتضی اشراقی
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران - اوین
حرفه در قتلعام: دادستان، هیأت مرگ
رد و آدرس: دفتر وکالت: تهران، خیابان ویلا، سپند شرقی، پلاک 73، طبقه سوم، شماره تلفن 88912715
سایر مشخصات: وی متولد گلپایگان در دانشسرای گلپایگان تحصیل کرد و سپس در رشته حقوق تحصیلات خودش را ادامه داد
سابقه و پروسه جنایت:
مرتضی اشراقی یکی از اعضای هیأت سهنفره مرگ در زندان اوین و گوهردشت بود. در اوایل دهه 1360 دادستان اصفهان شد و در سال1365 به سمت دادستانی تهران رسید. در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال1367 یکی از اعضای هیأت سه نفره مرگ بود، که در حکم خمینی از وی نامبرده شده است. بعد از قتلعام زندانیان سیاسی در سال67 او بههمراه نیری همچنین نماینده وزارت اطلاعات مجاهدانی را که قصد پیوستن به سازمان و خروج از کشور را داشتند در محل کمیته مشترک (ساواک و شهربانی) مستقلاً محاکمه و بعضاً در همان محل اعدام میکردند! از جمله این مجاهدان میتوان از: بهنام مجدآبادی، سیامک طوبایی، حسن افتخارجو، جواد تقوی قهی، غلامرضا پوراقبال، محمود خدابندهلویی نام برد
اشراقی بعد از قتلعام سال67 بهریاست شعبه دیوان عالی کشور رسید و این سمت را تا سال1390 برعهده داشت.
-ابراهیم رئیسی
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران - اوین
حرفه در قتلعام: آخوند، هیأت مرگ
سابقه و پروسه جنایت:
ابراهیم رئیسی جانشین دادستان تهران، عضو تأثیرگذار هیأت مرگ در زندانهای اوین و گوهردشت و مسئول اعدام دهها هزار زندانی سیاسی است. وی رئیس دادگاه انقلاب تهران برای گروههای سیاسی بود. او در دستگیریها، شکنجه و اعدام اعضاء و هواداران گروههای سیاسی بهخصوص مجاهدین بسیار فعال بوده است.
ابراهیم رئیسی از اوایل دهه60 جانشین دادستان تهران بوده و در جریان قتلعام1367 با همین منصب عضو ثابت هیأت مرگ بوده است.
منتظری در خاطرات خود از ابرهیم رئیسی بهعنوان یکی از اعضاء هیأت مرگ یاد کرده و میگوید: ”اول محرم شد، من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده وزارت اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید“.
-مجتبی حلوایی عسگر
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران -اوین
حرفه در قتلعام: شکنجهگر
سابقه و پروسه جنایت:
مجتبی حلوایی معاونت انتظامی اوین را برعهده داشت. او از نفرات اصلی اجرا کننده اعدامها ابتدای دهه 60 بود. وی از عناصر فعال باند لاجوردی از همان ابتدای سال 60 میباشد که در دستگیری شکنجه و اعدام هزاران تن از بهترین فرزندان خلق شرکت فعال داشته است. او از نزدیکان لاجوردی در زندان بود. در جریان قتلعام نقش اصلی را در انتخاب زندانیان برای بردن به دادگاه و اعدام داشت و در این زمینه اعمال نفوذ میکرد.
-مصطفی پورمحمدی
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران -اوین
حرفه در قتلعام: نماینده وزارت اطلاعات و عضو هیأت 5نفره مرگ
سایرمشخصات: متولد 1338 در شهر قم
مصطفی پورمحمدی در مدرسه حقانی قم تحصیلات حوزوی خود زیر نظر عقب ماندهترین جریانهای ارتجاعی گذراند و اغلب آخوندهای این حوزه جزء جنایتکاران حاکم در ایران شدند. پورمحمدی متاهل و دارای چهار فرزند است.
سابقه و پروسه جنایت:
مصطفی پورمحمدی نماینده وزارت اطلاعات و یکی از اعضای هیأت مرگ در زندانهای تهران، اوین و گوهردشت بود. وی در سال 1338 در شهرستان قم به دنیا آمد. تحصیلات حوزوی را در قم، مشهد و تهران به پایان رساند. از سال1358 تا 1365 دادستان رسمی دادگاههای انقلاب در استانهای خوزستان، هرمزگان و خراسان بود. او در اوایل دهه 1360 حاکم شرع بندرعباس بود و صدها نفر توسط او به جوخهی اعدام سپرده شدند. سال 1365 بهعنوان دادستان نظامی دادگاههای انقلاب در غرب کشور فعالیت کرد.
از 1366 تا 1369 پورمحمدی بهعنوان مشاور وزارت اطلاعات بهصورت رسمی مشغول به کار شد. و در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67نماینده وزارت اطلاعات و عضو هیأت 5نفره مرگ در زندان اوین و گوهردشت بود. منتظری در خاطرات خود از مصطفی پورمحمدی بهعنوان یکی از اعضاء هیأت مرگ یاد کرده بود وی در این باره میگوید: ”اول محرم شد، من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده وزارت اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید“.
پور محمدی سال 1369 در وزارت اطلاعات به سمت جانشین وزیر اطلاعات ارتقا یافت. سال 1370 تا 1378 مسئول امور خارجی وزارت بدنام اطلاعات شد. سال 1381 به ریاست امور سیاسی – اجتماعی دفتر خامنهای منصوب شد. پاسدار احمدینژاد در مرداد 1384 پورمحمدی را وزیر کشور کابینه خود کرد. وی در اردیبهشت 1387 از این پست برکنار شد.
-مجید ملاجعفر (مجید قدوسی)
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران - اوین
حرفه در قتلعام: شکنجهگر
رد و آدرس: تهران، میدان خراسان، خیابان شهباز، سرآسیاب دولاب، خیابان ری، کوچه آب منگل
سایرمشخصات: وی متولد سال 1337 در سرآسیاب دولاب بوده است
سابقه و پروسه جنایت:
مجید ملا جعفر (معروف به مجید قدوسی) از جنایتکاران زندان اوین در دهه 60 بود. او متولد تهران و ساکن سرآسیاب دولاب بود. ملاجعفر در یک محیط مذهبی سنتی بزرگ شده و به همین دلیل از همان روزهای اول بعد از سرنگونی رژیم شاه از طریق محمد کچویی که یکی از آشنایان محلی او بود؛ پایش به جوخههای اعدام سران رژیم سابق باز شد. به این ترتیب مجید ملاجعفر در همکاری تنگاتنگ با باند حاکم بر زندان اوین یعنی باند مؤتلفه و دارو دسته لاجوردی قرار گرفت.
مجید ملا جعفر در سال 1359 ریاست بندهای 325 و 311 زندان اوین را برعهده داشت، در همان زمان مجاهد قهرمان سیدمحمدرضا سعادتی در این بند زندانی بود. ملاجعفردر سال 1360 رئیس بندهای موسوم به ”آموزشگاه“ اوین شد. وی در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 از عناصر فعال در این جنایت بزرگ بود. به گفته شاهدان او در قتلعام زندانیان سیاسی در زندان اوین نقش تعیینکننده داشته و در بسیاری موارد به هیأت مرگ در این زمینه مشورت میداده است.
-محمد مقیسهای (ناصریان)
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران - اوین
حرفه در قتلعام: دادیار و جانشین رئیس زندان گوهردشت
رد و آدرس: در سالهای 1370-1375 حوالی میدان امام حسین تهران سکونت داشت
سابقه و پروسه جنایت: در سالهای1360- 1362 بازجوی شعبه 3 اوین بود. در سالهای1365 - 1367 در موضع دادیار زندان گوهردشت منصوب شد. او در این دوران در غیاب رئیس زندان در سال1367 به همراه داوود لشکری اداره زندان گوهردشت را برعهده داشت.
در خلال قتلعام نقش تعیینکننده در انتخاب هیأت مرگ برعهده داشت. بهدلیل کینهتوزی عمیق او نسبت به زندانیان خودش در حلقآویز آنها شرکت میکرد او در راهروی مرگ به زندانیانی که در صف اعدام بودند گفته بود: ”خودم لگد آخر را میزنم ” (منظور هل دادن از روی صندلی زیر چوبهدار) وی همچنین به زندانیان گفته بود: ”برای اینکه سریعتر همه شما را بکشم خودم به پاهایتان آویزان میشوم“ او بود که اسامی اعدامیها را در راهروی مرگ با صدای بلند میخواند و آنها را به حسینیه! برای اجرای حکم اعدام میبرد.
جملاتی از ناصریان در جریان قتلعام خطاب به زندانیان میگفت:
لگد آخر را خودم به سینهات خواهم زد
کاری میکنیم که دیگر نیاز به دارو و درمان نداشته باشید.
بلند شو خبیث، ویزایت صادر شد
وی در راهروی مرگ مرتب این شعار را تکرار میکرد: خمینی عزیزم! بگو تا خون بریزم!
اگر نظر من باشد باید همهی شما را به 'درک' واصل میکردیم؛ برای اینکه در این هفت سال مار خورده و افعی شدهاید او در مقابل سؤال بچهها که پرسیده بودند: آخر به چه جرمی میخواهی ما را اعدام کنی؟ خندیده بود و اذعان کرده بود: مگر دوستانتان را که اعدام کردیم، جرمی مرتکب شده بودند؟
آن اوایل که ما شما را دستگیر کردیم، خیلیهایتان هیچکاره بودید. ما به شما حکمهای 'کیلویی'، ۱۰، ۱۵، ۲۰ سال دادیم برای اینکه نمیدانستیم فردا چه میشود. هدف ما این بود که شما در زندان بمانید تا ما بتوانیم ضد انقلاب را از بین برده و شما را تعیین تکلیف کنیم.
در سال 1370 در دادستانی تهران خیابان معلم مشغول بهکار شده بود و احتمالاً بهعنوان حاکم شرع رژیم کار میکرد.
-علی مبشری
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران - اوین
حرفه در قتلعام: آخوند، قاضی، عضو ثابت هیأت مرگ
سابقه و پروسه جنایت:
مبشری از حکام شرع اصلی و قدیمی در اوین بوده است. او در ابتدای دهه 60 قاضی شعبه سوم بیدادگاه اوین بود. در قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 عضو ثابت این هیأت و جانشین رئیس هیأت حسینعلی نیری بود.
-اکبر کبیری آرانی (فکور)
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران - زندان اوین و زندان گوهردشت
حرفه در قتلعام: شرکت در کشتار و دارزدن زندانیان
سابقه و پروسه جنایت: اکبر کبیری ارانی با نام مستعار 'فکور' یا اکبر کبابی سربازجوی هار و هرزه شعبه بدنام 7 اوین بود. فکور از عوامل اصلی شکنجه و اعدام و تجاوز به زندانیان میباشد.
در سال 1362 – 1363 تحت هیأت اعزامی از تهران، زندانیان استان همدان را در زندان همدان مورد شکنجه و بازجویی قرار داد.
در سال 1364 مدت کوتاهی رئیس زندان گوهردشت بود. از زمستان 1364 تا خرداد 1365 رئیس زندان اوین بود.
وی هرازگاهی با کینه حیوانی و نیت شیطانی به قصد تعدی و تعرض به جسم و جان مجروح 'آزاده طبیب' در نیمههای شب وارد سلول انفرادی او میشده…
وی در قتلعام زندانیان سیاسی نقش فعالی داشت و شخصاً در حلقآویز کردن زندانیان شرکت داشته است.
-داوود لشکری
استان: کرج
شهر و زندان فعالیت: تهران و کرج -زندانهای اوین و گوهردشت
حرفه در قتلعام: جانشین رئیس زندان گوهردشت و عضو مشورتی هیأت مرگ در این زندان بوده است
سایرمشخصات: در یکی از اسناد موجود داوود لشکری با نام تقی عادلی خوانده و اسم داوود لشکری را با نام مستعار او عنوان کرده است.
سابقه و پروسه جنایت:
قتلعام 67
پاسدار بندهای زندان گوهردشت در سالهای 1361 – 1363
رئیس امنیت داخلی زندان گوهردشت از سال 1364 – 1367
نماینده رئیس زندان و عضو حاضر در هیأت مرگ در جریان قتلعام 1367
جملات داوود لشکری خطاب به زندانیان:
داوود لشگری: ما هرگز به شما حرامزادهها اجازه نمیدهیم به کلاسهای درس نزدیک بشوید
داوود لشگری: وصیت نامهها یادتان نرود، نترسید وصیت کنید!
توضیحات:
داوود لشکری با مجاهد شهید حسین محبوبی، که در جریان قتلعام در زندان گوهردشت حلقآویز شد، ساکن یک محله در غرب تهران بود و یکدیگر را از قبل از انقلاب ضدسلطنتی میشناختند.
-محمد سلیمی
استان: همدان
شهر و زندان فعالیت: همدان، کردستان
حرفه در قتلعام: آخوند، حاکم شرع، هیأت مرگ
رد و آدرس: در سالهای 1370-1375 حوالی میدان امام حسین تهران سکونت داشت.
سایرمشخصات: وی متولد 1333 در روستایی از توابع همدان، تحصیلات حوزوی در مدرسه حقانی (منتظریه) قم
سابقه و پروسه جنایت:
یکی از اعضاء هیأت مرگ قتلعام 1367 در زندان همدان و استانهای مرزی. در سال 1384 دادستان دادگاه ویژه روحانیت شد.
-موسوی اردبیلی
-علی فلاحیان
-محسنی اژه ای
آخوند محسنی اژهای، آخوند مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری دولت حسن روحانی از جمله شکنجهگران و اعضای کمیسیون مرگ در دوران قتلعام زندانیان سیاسی هستند.
-محمد محمدی گیلانی
برخی اظهارات آخوند گیلانی: «در کنار دیوار همانجا آنها را گلوله بزنید. بدن مجروح این گونه افراد باغی نباید به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام کشته شوند… کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود»
یونسی
علیرضا آوائی
رحمانی
اسدالله لاجوردی
اسدالله لاجوردی و آخوند محمدی گیلانی که حکم اعدام برای دو پسر مجاهد خود داد از اولین دژخیمانی هستند که به اشاره خمینی، احکام شکنجه و اعدام برای جوانان و نوجوانان 13، 14ساله تا پدران و مادران سالخورده و زنان بار دارد صادر کردند.
شعر افتخار از چریک فدائی خلق رفیق غزل آیتی
من از ويرانه های دور شرقم
زني که از آغاز با پای برهنه
عطش تند زمين را در پي قطره ای آب درنورديده است
زني که از آغاز با پای برهنه
همراه با گاو لاغرش در خرمن گاه
از طلوع تا غروب
از بام تا شام ، سنگيني رنج را لمس کرده است
من يک زنم
از ايلات آوارۀ دشت ها و کوه ها
زني که کودکش را در کوه به دنيا مي آورد
و بزاش را در پهنۀ دشت از دست ميدهد
و به عزا مي نشيند
من مادرم
من خواهرم
من همسری صادقم
من يک زنم
زني از ده کوره های مردۀ جنوب
زني که از آغاز با پای برهنه
سراسر اين خاک تب کرده را
درنورديده است
من از روستاهای کوچک شمالم
زني که از آغاز در شاليزارها و مزارع
تا نهايت توان گام زده است
من يک زنم
کارگری که دستهایش
ماشين عظيم کارخانه را
به حرکت درمي آورد
هر روز تواناييش را
دندانه های چرخ ريزريز مي کند
پيش چشمانش
زني
که از عصارۀ جانش
پروارتر مي شود لاشۀ خوانخوار
از تباهي خونش
افزونتر مي شود سود سرمايه دار
زني که مترادف مفهومش
در هيچ جای فرهنگ ننگ آلود شما
وجود ندارد
دست هایش سفيد
قامتش ظريف
که پوستش لطيف
و گيسوانش عطرآگين باشد
من يک زنم
با دست هايي که از تيغ تيز درد و رنج ها
زخم ها دارد
زني که قامتش از نهايت بي شرمي شما
در زير کار توان فرسا
آسان شکسته است
زني که در سينه اش
دلي آکنده از زخم های چرکين خشم است
زني که در چشمانش
انعکاس گل رنگ گلوله های آزادی
موج مي زند
من يک زنم
زني که مترادف مفهومش
در هيچ جای فرهنگ ننگ آلود شما
وجود ندارد
زني که پوستش
آيينۀ آفتاب کوير است
و گيسوانش بوی دود مي دهد
تمام قامت من
نقش رنج و
پيکرام تجسم کينه است
زني که دستانش را کار
برای سلاح پروده است .
من زني آزاده ام
زني که از آغاز
پا به پای رفيق و برادرم
دشت ها را درنورديده است
زني که پرورده است
بازوی نيرومند کارگر
دستان نيرومند برزگر
من خود کارگر!
من خود برزگر!
شعر افتخار از چریک فدائی خلق رفیق غزل آیتی
۱۳۹۴ مرداد ۷, چهارشنبه
پرتاب تخممرغ به سمت ماشین فابیوس
خبرگزاری فرانسه با انتشار گزارشی از تجمع اعتراضی دانشجویان، از بازداشت یک نفر پیش از پرتاب تخممرغ به سمت ماشین فابیوس خبر داده است.
به نوشته این خبرگزاری، در پی سفر لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه به ایران، تعدادی از معترضین این سفر در مقابل فرودگاه مهرآباد تجمع کردند. به گفته این افراد که خود را «دانشجو» معرفی میکنند، در پی درگیری با پلیس ضد شورش، پلیس به آنها حمله و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده است. این برخوردها به گفته این معترضین، به بازداشت ۵ تن از آنان منجر شده است.
در همین حال، خبرگزاری مهر رژیم ،نیز با انتشار تصاویری، نوشت: «جمعی از دانشجویان معترض به سفر لوران فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه به تهران، صبح امروز چهارشنبه مقابل درب فرودگاه مهرآباد تهران تجمع کردند.»
اما اینطور که از تصاویر منتشرشده توسط این خبرگزاری برمیآید، این تجمع با برخورد نیروهای انتظامی مواجه شده و پلاکاردها و بنرهای آنها جمعآوری شده است.
فیلمی تکاندهنده از شرایط مدرسه ای در یک روستای اطراف مسجد سلیمان جانان من، اندوه لبنان کشت ما را!!!!!!!!!!!!!!
دوستان ، رفقا و یاران مقاومت لطفا این فیلم کوتاه و مستند را نگاه کنید و کمی بیاندیشید که با ما چه کرده اند و با ایران چه رفته است ، در فقیرترین کشور های جهان مشابه اش دیده نمی شود. درد من این نیست که کودکان ایرانی بجای کلاش درس در آغول گوسفندان درس میخوانند ،طبیعی ست تا این رژیم بر سر کار است سرنوشت همه ی ما همین است بل، روی سخنم با آن بخش ایرانیهای داخل و خارج کشور است که با بیشرمی و وقاحت فراوان در تبلیغ و دفاع از حکومت فاشیست دینیِ حاکم بر ایران ، روز و شب دروغ میبافند اینها چه در داخل و چه در خارج خیانتکارانی بیش نیستند . ما صبح روشن فردا را باور داریم.
متن فرمان خمینی دجال و دستور قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷
اخیرا اطلاعیه های زیادی بر علیه رژیم اسلامی منتشر گردیده و این رژیم را بخاطر کشتار در شورش های پس از انتخابات و جنایات کهریزک و تجاوزات جنسی متهم به جنایت علیه بشریت کرده اند. افراد خوش نام و بد نام زیادی مانند شیرین عبادی و یا اکبر گنجی از فعالان و امضا کنندگان این فراخوان ها بوده و تلاش دارند تنها بخشی از نظام اسلامی را به عنوان جنایت کار بین المللی به جهانیان بشناساند. تلاش آشکار این جماعت اما در خدمت لاپوشانی جنایات بخش دیگری از رژیم اسلامی است که امروز لباس سبز پوشیده و پرچم حقوق بشر را در هوا می چرخاند قرار دارد.این خدمتگزاران بی “ریا” اما به عمد فراموش کرده اند بزرگترین جنایت رژیم در تابستان ۶۷ و با همکاری گسترده و خالصانه سبز های امروزی و به فرمان امام راحلشان صورت پذیرفت.برای آن دسته از آزادگان که برایشان تاریخ جنایات رژیم اسلامی پس از ۲۲ خرداد ۸۸ شروع نشده این وظیفه ای غیر قابل چشم پوشی است که تمامی اعمال جنایت کاران رژیم اسلامی را در کلیت اش افشا کنند و به محاکمه بکشانند.برای تمامی مبارزان و بازماندگان این جنایت عظیم علیه بشریت متن نامه و فرمان امام امت را که الگوی هر دوجناح بوده و هست را بار دیگر منتشر می کنیم.
اعتصاب کارگران کارخانه های سیمان در جاده اندیمشک - خرم آباد
کارگران کارخانه سیمان آریا و اسادیس در منطقه ای به نام پل زال در جادۀ اندیمشک - خرم آباد بیش از پنج ماه است که هیچ گونه مزدی دریافت نکرده اند. در این دو کارخانه ٧٥ کارگر کار می کنند و اکنون ٢٧ روز است که دست به اعتصاب زده اند. کارفرماهای این دو شرکت (پیرهادی مدیر کارخانه آریا و عالی خانی مدیر کارخانه اسادیس) در طول ٢٧ روزی که کارگران در اعتصاب هستند فقط از طریق پیام تلفنی به کارگران این دو واحد وعدۀ سر خرمن می دهند. ...
اعتصاب کارگران کارخانه های سیمان در جاده اندیمشک - خرم آباد
کارگران کارخانه سیمان آریا و اسادیس در منطقه ای به نام پل زال در جادۀ اندیمشک - خرم آباد بیش از پنج ماه است که هیچ گونه مزدی دریافت نکرده اند. در این دو کارخانه ٧٥ کارگر کار می کنند و اکنون ٢٧ روز است که دست به اعتصاب زده اند. کارفرماهای این دو شرکت (پیرهادی مدیر کارخانه آریا و عالی خانی مدیر کارخانه اسادیس) در طول ٢٧ روزی که کارگران در اعتصاب هستند فقط از طریق پیام تلفنی به کارگران این دو واحد وعدۀ سر خرمن می دهند. نه تنها حقوق کارگران ٥ ماه عقب افتاده، بلکه هیچ مبلغی به عنوان عیدی و پاداش، که حق مسلم کارگران است، به آنان پرداخت نشده و در این مدت دفترچه تامین اجتماعی کارگران نیز تمدید یا تجدید نگریده است.
وعده های کارفرمایان شبیه همان وعده های دولت تدبیر و امید است که تنها برای خودشان عملی می شود! روحانی می گفت و می گوید که «چرخ اقتصادی مردم باید بچرخد» و کلید گشایش کارها را به مردم نشان می داد! اما او تنها به دنبال پیداکردن «کلید» خودش یعنی «کلیدی» است که تمام درها را به روی کارفرماها باز کند و برای از بن بست بیرون آوردن طبقات حاکم به کار رود. اما قفل زندگی مردم همچنان بسته و عرصۀ زندگی و نفس کشیدنشان تنگ است و هر روز تنگ تر می شود.
کارگران جنوب! کارگران همۀ مناطق ایران!
کارگران کارخانه های آریا و اسادیس به یاری یعنی اتحاد و همبستگی شما نیاز دارند. خواست های آنان جزء خواست های همۀ کارگران است. تنها با اتحاد و همبستگی و تلاش جمعی و عزم و ارادۀ واحد می توان به پیروزی رسید.
زنده باد اتحاد و همبستگی کارگران.
فعالان کارگری شوش و اندیمشک
٤ مرداد ۱٣٩۴
۱۳۹۴ مرداد ۶, سهشنبه
به جرم دختر بودن محکومم !!!
این طفلک نوزاد که دختر بچه نازنین و معصوم میباشد. تازه 48 ساعت از تولدش میگذرد اما شاید بجرم اینکه دختر به دنیا آمده ازسوی خانواده قسی القلب وبی رحمش نخست داخل یک کارتن جابجا میشود وبعدآ در جاده عمومی واقع دره قاضی شهر فیروزکوه مرکز ولایت غور رها میگردد. وهیچ کس هم نمیداند که متعلق به کی است. اما آنچه که مایه تاسف وشرمساری میباشد این است که این طفل معصوم به چی گناهی ازسوی خانواده اش اینگونه بیرحمانه در سرک عمومی رها شده است ؟
اعتصاب پرستاران بار دیگر در بیمارستان بوعلی تهران
صبح روز دوشنبه 5مرداد بهرغم تمهیدات حکومتی از طریق وزارت بدنام اطلاعات برای خاموش کردن اعتراض پرستاران، صدای خروش پرستاران علیه سیاستهای چپاولگرانه رژیم در بیمارستان بوعلی تهران بهپاخاست. در این اعتراض دانشجویان انترن نیز پرستاران را همراهی میکردند.
۱۳۹۴ مرداد ۵, دوشنبه
4 مرداد سالگرد شهادت قهرمان مجاهد خلق محمدرضا سعادتی گرامی باد
«وقتی که چشم انداز آينده برای ما روشن باشد، وقتی به اصالت خود و به اصالت مکتب خود معتقديم و ماهيت تمامی جريانهای ارتجاعی را وسرنوشتشان را می شناسيم ديگر چه باک. به قول برادرمان چه کسی می تواند از جهاد يک مجاهد جلوگيری کند. تمامی نيروهای جهان بسيج شوند، نمی توانند اراده يک مجاهد را برای ايستادن و برگشتن از راهی که در پيش گرفته است بشکنند».
از نامه شهيد محمدرضا سعادتی در شکنجه گاه اوين
ادامه مطلب در سایت سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران:
http://www.mojahedin.org/ pages/
از نامه شهيد محمدرضا سعادتی در شکنجه گاه اوين
ادامه مطلب در سایت سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران:
http://www.mojahedin.org/
۱۳۹۴ مرداد ۴, یکشنبه
۱۳۹۴ مرداد ۳, شنبه
فرمانده سارا
مدال افتخار عنوان روايت گونه ای است با اقتباس از حماسه مجاهد قهرمان طاهره طلوع.
طاهره طلوع، يکی از جاودانه فروغهای آزادی است که در جريان عمليات کبير فروغ جاويدان به شهادت رسيد و دژخيمان خمينی در حالی که دشنه ای را در قلبش فرو کرده بودند، پيکر خونفشانش را از يک درخت در بين راه اسلام آباد - کرمانشاه آويختند.
اين روايت از زبان درختی است که روزها پيکر طاهره قهرمان به آن آويزان شده و در معرض ديد مردمی که از آنجا عبور می کردند قرار گرفته بود:
سالهاست…
الهه يادت را
کوه و سرو و بوته های علف
به نيايش ايستاده اند
۳مرداد۱۳۶۷-۲۵ژوئیه۱۹۸۸: سوم مرداد سالگرد آغاز حماسه کبیر میهنی و عقیدتی فروغ جاویدان
فروغ جاویدان، بزرگترین تهاجم نظامی ارتش آزادیبخش است که در سوم مرداد 1367 مصادف با عید قربان آغاز شد
و طی آن رزمندگان آزادی در نبردی طولانی که سراسر رزم و فداکاری بود، بزرگترین حماسه مقاومت را خلق کردند. در این عملیات، ارتش آزادیبخش شهرهای کرند و اسلامآباد در غرب کشور را آزاد کرد، تا دروازههای کرمانشاه پیشروی نمود و بیش از 55هزار تن از نیروهای جنگافروز و سرکوبگر رژیم خمینی را از پای درآورد.
یک هفته پیش از شروع این عملیات، خمینی که پس از فتح شهر مهران توسط ارتش آزادیبخش بهروشنی میدید ادامه جنگ، سرنگونی رژیمش را بهدنبال دارد تصمیم گرفت با سرکشیدن زهر آتشبس، خطر عاجل سرنگونی را از خود دور کند و چنین وانمود سازد که مقاومتی برای سرنگونی رژیمش وجود ندارد و هر چه هست در چارچوب جنگ رژیم با عراق خلاصه میشود و بس.
ارتش آزادیبخش ملی در عملیات فروغ جاویدان با قویترین صدا و رساترین پیام، نیرنگ دشمن را درهم شکست و نشان داد که آنچه اصالت دارد، مقاومت و جنگ سازش ناپذیر مردم ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران با رژیم خمینی است که تا سرنگونی این رژیم ضدبشری ادامه دارد.
در عملیات فروغ جاویدان، که بعدازظهر دوشنبه سوم مرداد1367 مطابق با عید قربان آغاز شد نیروهای ارتش آزادیبخش پس از عبور از مناطق مرزی استان کرمانشاه و فتح نقاط استراتژیک منطقه همچون تنگه «گلداوود» و گردنه «پاتاق، شهرهای کرند و اسلامآباد را در اوج استقبال هموطنانمان آزاد کردند.
اوج حماسه فروغ جاویدان در تنگه چهار زبر در دروازه کرمانشاه رقم خورد. نبرد در این تنگه با انبوه مزدوران تا دندان مسلح رژیم آخوندی که به تصریح دشمن ضدبشری از 172شهر اعزام شده بودند تا نخستین ساعتهای بامداد پنجشنبه 6مرداد، بدون کمترین وقفه 48ساعت پیاپی ادامه یافت و افتخارآمیزترین حماسه آرمانی و میهنی را در برابر پلیدترین دشمن دجال و ضدبشری تاریخ میهن، رقم زد.
دستاوردهای عملیات بزرگ فروغ جاویدان، بسا فراتر از معیارهای متداول نبردهای کلاسیک، بیمهنامه استراتژیکی ارتش آزادی و جایگزین دموکراتیک ـ انقلابی بود. آن قدر که هنوز پس از گذشت بیش از دو دهه، هر ساله رژیم آخوندی در این ایام روضه مرصاد میخواند و سر و دم میجنباند که هنوز سرنگون نشده است!
اکنون نیز هر ناظری که پیچیدگی شرایط و تحولات داخلی، منطقهیی و بینالمللی را در دو دهه گذشته ـ از جمله رخدادهایی مانند دو جنگ در منطقه و بمباران قرارگاههای ارتش آزادیبخش و توطئههای رژیم آخوندی در عراق علیه مجاهدین را مرور کند، بهروشنی درمییابد که بقای رشد یابنده مقاومت ایران و قدرت تأثیرگذاری و ابتکار عمل آن در متن چنین شرایط پیچیدهیی، مرهون خطوط سیاسی و استراتژیکی ژرفبینانهیی است که عملیات فروغ جاویدان، آزمایش بزرگ اثبات صحت و بیمه نامه تداوم آنهاست.
یک هفته پیش از شروع این عملیات، خمینی که پس از فتح شهر مهران توسط ارتش آزادیبخش بهروشنی میدید ادامه جنگ، سرنگونی رژیمش را بهدنبال دارد تصمیم گرفت با سرکشیدن زهر آتشبس، خطر عاجل سرنگونی را از خود دور کند و چنین وانمود سازد که مقاومتی برای سرنگونی رژیمش وجود ندارد و هر چه هست در چارچوب جنگ رژیم با عراق خلاصه میشود و بس.
ارتش آزادیبخش ملی در عملیات فروغ جاویدان با قویترین صدا و رساترین پیام، نیرنگ دشمن را درهم شکست و نشان داد که آنچه اصالت دارد، مقاومت و جنگ سازش ناپذیر مردم ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران با رژیم خمینی است که تا سرنگونی این رژیم ضدبشری ادامه دارد.
در عملیات فروغ جاویدان، که بعدازظهر دوشنبه سوم مرداد1367 مطابق با عید قربان آغاز شد نیروهای ارتش آزادیبخش پس از عبور از مناطق مرزی استان کرمانشاه و فتح نقاط استراتژیک منطقه همچون تنگه «گلداوود» و گردنه «پاتاق، شهرهای کرند و اسلامآباد را در اوج استقبال هموطنانمان آزاد کردند.
اوج حماسه فروغ جاویدان در تنگه چهار زبر در دروازه کرمانشاه رقم خورد. نبرد در این تنگه با انبوه مزدوران تا دندان مسلح رژیم آخوندی که به تصریح دشمن ضدبشری از 172شهر اعزام شده بودند تا نخستین ساعتهای بامداد پنجشنبه 6مرداد، بدون کمترین وقفه 48ساعت پیاپی ادامه یافت و افتخارآمیزترین حماسه آرمانی و میهنی را در برابر پلیدترین دشمن دجال و ضدبشری تاریخ میهن، رقم زد.
دستاوردهای عملیات بزرگ فروغ جاویدان، بسا فراتر از معیارهای متداول نبردهای کلاسیک، بیمهنامه استراتژیکی ارتش آزادی و جایگزین دموکراتیک ـ انقلابی بود. آن قدر که هنوز پس از گذشت بیش از دو دهه، هر ساله رژیم آخوندی در این ایام روضه مرصاد میخواند و سر و دم میجنباند که هنوز سرنگون نشده است!
اکنون نیز هر ناظری که پیچیدگی شرایط و تحولات داخلی، منطقهیی و بینالمللی را در دو دهه گذشته ـ از جمله رخدادهایی مانند دو جنگ در منطقه و بمباران قرارگاههای ارتش آزادیبخش و توطئههای رژیم آخوندی در عراق علیه مجاهدین را مرور کند، بهروشنی درمییابد که بقای رشد یابنده مقاومت ایران و قدرت تأثیرگذاری و ابتکار عمل آن در متن چنین شرایط پیچیدهیی، مرهون خطوط سیاسی و استراتژیکی ژرفبینانهیی است که عملیات فروغ جاویدان، آزمایش بزرگ اثبات صحت و بیمه نامه تداوم آنهاست.
اشتراک در:
پستها (Atom)
واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد
منصور امان / فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...