برای دردهای مردم مظلومم ، بغض گلویم را می فشارد ، ترانه های سربی ، آواز بی کسی ، رنج بی پناهی، و گرسنگی مردم میهن!
۱۳۹۴ مهر ۸, چهارشنبه
سرُودِ زنان برای برابری
جوانه می زنم
به روی زخم بر تنم
فقط به حکم بودنم
که من زنم، زنم، زنم
به روی زخم بر تنم
فقط به حکم بودنم
که من زنم، زنم، زنم
چو هم صدا شویم و
پا به پای هم رویم و
دست به دست هم دهیم و
از ستم رها شویم
پا به پای هم رویم و
دست به دست هم دهیم و
از ستم رها شویم
جهان دیگری
بسازیم از برابری
به هم دلی و خواهری
جهان شاد و بهتری
بسازیم از برابری
به هم دلی و خواهری
جهان شاد و بهتری
نه سنگ و سارها
نه پای چوب دارها
نه گریه های بارها
نه ننگ و عارها
نه پای چوب دارها
نه گریه های بارها
نه ننگ و عارها
جهان دیگری
بسازیم از برابری
به هم دلی و خواهری
جهان شاد و بهتری
بسازیم از برابری
به هم دلی و خواهری
جهان شاد و بهتری
۱۳۹۴ مهر ۷, سهشنبه
۱۳۹۴ مهر ۶, دوشنبه
ترانه من ایرانم، سمبلی از وحدت اقوام ایرانی و مقاومت در مقابل دیکتاتوری ضدایرانی حاکم بر ایرانزمین ما !
برای همبستگي با زندانيان سیاسی و براي فراخواندن جوانان
به حمايت از آنها و خانواده هایشان و مقاومت در برابر رژيم جنایتکار آخوندی.
مرگ بر اصل و نسل ولایت فقیه، زنده باد ارتش آزادیبخش ملّی ایران
به حمايت از آنها و خانواده هایشان و مقاومت در برابر رژيم جنایتکار آخوندی.
مرگ بر اصل و نسل ولایت فقیه، زنده باد ارتش آزادیبخش ملّی ایران
متن ترانه:
من ايرانم، من ايرانم، شوري در سر دارم
شوري در سر دارم، شوري در سر دارم
قلبي پرخون، قلبي پرخون، قلبي پر خون دارم
قلبي پرخون دارم، قلبي پرخون دارم
من ايرانم، من ايرانم، من خاك شيرانم
اينك در زندانم، اينك در زندانم
گلهايم را از من مخفي، در من مخفي كردند
از من مخفي كردند، در من مخفي كردند
فرزندانم را پيش چشمانم پرپر كردند
چون گل پرپر كردند، همچون گل پرپر كردند
من ايرانم، من ايرانم، من خاك شيرانم
اينك در زندانم، اينك در زندانم
چون ستار و كوچكخانم سرداراني دارم
سرداراني دارم، سرداراني دارم
در زير اين خاكسترها ققنوسي بيدارم
ققنوسي بيدارم، من ققنوسي بيدارم
من ايرانم، من ايرانم، شورش در سر دارم
شورش در سر دارم، شورش در سر دارم
من ايرانم من ايرانم تا روز آزادي
در رزم و پيكارم، در رزم وپيكارم
من ايرانم من ايرانم در هر كوي و ميدان
صدها سنگر دارم، من صدها سنگر دارم
چون مي آيد فردا, خندان و دلشادم
مي دانم آزادم، مي دانم آزادم
من ايرانم، من ايرانم، شورش در سر دارم
شورش در سر دارم، شورش در سر دارم
شوري در سر دارم، شوري در سر دارم
قلبي پرخون، قلبي پرخون، قلبي پر خون دارم
قلبي پرخون دارم، قلبي پرخون دارم
من ايرانم، من ايرانم، من خاك شيرانم
اينك در زندانم، اينك در زندانم
گلهايم را از من مخفي، در من مخفي كردند
از من مخفي كردند، در من مخفي كردند
فرزندانم را پيش چشمانم پرپر كردند
چون گل پرپر كردند، همچون گل پرپر كردند
من ايرانم، من ايرانم، من خاك شيرانم
اينك در زندانم، اينك در زندانم
چون ستار و كوچكخانم سرداراني دارم
سرداراني دارم، سرداراني دارم
در زير اين خاكسترها ققنوسي بيدارم
ققنوسي بيدارم، من ققنوسي بيدارم
من ايرانم، من ايرانم، شورش در سر دارم
شورش در سر دارم، شورش در سر دارم
من ايرانم من ايرانم تا روز آزادي
در رزم و پيكارم، در رزم وپيكارم
من ايرانم من ايرانم در هر كوي و ميدان
صدها سنگر دارم، من صدها سنگر دارم
چون مي آيد فردا, خندان و دلشادم
مي دانم آزادم، مي دانم آزادم
من ايرانم، من ايرانم، شورش در سر دارم
شورش در سر دارم، شورش در سر دارم
گُفتمش بيا، عاشقم هنوز..... گروه موسیقی کامکارها،شعر هوشنگ ابتهاج
گفتمش بيا عاشقم هنوز
خنده کرد و گفت در غمت بسوز
هر چه می کشم ای یاران از جفای اوست
گریه های من ای یاران از برای اوست
خنده کرد و گفت در غمت بسوز
هر چه می کشم ای یاران از جفای اوست
گریه های من ای یاران از برای اوست
شجاعت واپسین درس من است
شعری جدید از معلم دربند، رسول بداقی
” مبادا مدرسه ام دیر شود! ”
گر به خاکم می سپارید
تیر به قلبم نزنید.
که احساس زندگی را با خاک بگویم.
مغز مرا از هم نپاشید مگر آگاهی و رنج مرا
خاک گورم حس کند.
گر به خاکم می سپارید باز بگذارید چشم مرا
شاید که خاک رمز نگاهم را
اشک زلالم را بداند چیست.
دست هایم را نبندید
که بر خاک گورم بنویسم
برایم مرگ بهتر از بندگی بود.
شش های مرا از زندگی در خودکامگی خالی کنید.
مبادا که بهشت پر شود از این هوا
زبان سرخم را ، حنجره ام را کنارم بگذارید
که فریاد کنم
دم به دم آزادی ام را
گر به خاکم می سپارید زنجیر بر پایم نبندید
مبادا مدرسه ام دیر شود!
شجاعت واپسین درس من است
گر مرا زهری بنوشید
شیرینی یک لحظه آزادگی
برتر از یک عمر
زندگی در بردگی ست…
رسول بداقی معلم زندانی
گر به خاکم می سپارید
تیر به قلبم نزنید.
که احساس زندگی را با خاک بگویم.
مغز مرا از هم نپاشید مگر آگاهی و رنج مرا
خاک گورم حس کند.
گر به خاکم می سپارید باز بگذارید چشم مرا
شاید که خاک رمز نگاهم را
اشک زلالم را بداند چیست.
دست هایم را نبندید
که بر خاک گورم بنویسم
برایم مرگ بهتر از بندگی بود.
شش های مرا از زندگی در خودکامگی خالی کنید.
مبادا که بهشت پر شود از این هوا
زبان سرخم را ، حنجره ام را کنارم بگذارید
که فریاد کنم
دم به دم آزادی ام را
گر به خاکم می سپارید زنجیر بر پایم نبندید
مبادا مدرسه ام دیر شود!
شجاعت واپسین درس من است
گر مرا زهری بنوشید
شیرینی یک لحظه آزادگی
برتر از یک عمر
زندگی در بردگی ست…
رسول بداقی معلم زندانی
۱۳۹۴ مهر ۵, یکشنبه
انتقام حق ستمکشان است
انتقام حق ستمکشان استکارگران است و به زیر کشیدن اقلیت سرمایه دار زالو صفت، آنان از تمام ابزارهایی که در اختیار دارند برای ادمه بهره کشی انسان از انسان استفاده میکنند
آنان ارتش دارند، زندان دارند، مزدور مسلح دارند، و هزاران استاد و
نویسنده و پروفسور که تئوری عدم خشونت را برایشان تدوین میکنند
آنان از قیام تودهها میترسند، آنان میدانند از اپوزیسیون اخته شده
که شعارش عدم خشونت یعنی خلع سلاح تودهها در برابر جلادان است
کاری بر نمیآید، آنان از مسلح شدن تودهها میترسند، تنها راه پیروزی
قهر انقلابی در برابر قهر ضّد انقلابی است همین
اشتراک در:
پستها (Atom)
واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد
منصور امان / فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...