۱۳۹۴ مهر ۶, دوشنبه

شجاعت واپسین درس من است

شعری جدید از معلم دربند، رسول بداقی
” مبادا مدرسه ام دیر شود! ”



گر به خاکم می سپارید
تیر به قلبم نزنید.
که احساس زندگی را با خاک بگویم.
مغز مرا از هم نپاشید مگر آگاهی و رنج مرا
خاک گورم حس کند.
گر به خاکم می سپارید باز بگذارید چشم مرا
شاید که خاک رمز نگاهم را
اشک زلالم را بداند چیست.
دست هایم را نبندید
که بر خاک گورم بنویسم
برایم مرگ بهتر از بندگی بود.
شش های مرا از زندگی در خودکامگی خالی کنید.
مبادا که بهشت پر شود از این هوا
زبان سرخم را ، حنجره ام را کنارم بگذارید
که فریاد کنم
دم به دم آزادی ام را
گر به خاکم می سپارید زنجیر بر پایم نبندید
مبادا مدرسه ام دیر شود!
شجاعت واپسین درس من است
گر مرا زهری بنوشید
شیرینی یک لحظه آزادگی
برتر از یک عمر
زندگی در بردگی ست…
رسول بداقی معلم زندانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد

منصور امان /  فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد  منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...