🔸تو را چه سود
فخر به فلک بَرفروختن
هنگامی که هر غبارِ راهِ لعنتشده نفرینَت میکند؟
🔸تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاسها به داس سخن گفتهای.
🔸آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه از رُستن تن میزند
چرا که تو تقوای خاک و آب را
هرگز باور نداشتی.
🔸باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد،
که مادرانِ سیاهپوش
داغدارانِ زیباترین فرزندانِ آفتاب و باد
هنوز از سجادهها سر برنگرفتهاند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر