آه، از که سخن میگویم؟.... ما بیچرا زندگانیم .... آنان به چِرامرگِ خود آگاهانند.
________________
بر نیزهی تاریک
همچون میلادِ گشادهی زخمی.
سِفْرِ یگانهی فرصت را سراسر
در سلسله پیمودن.
بر شعلهی خویش سوختن
تا جرقّهی واپسین،
بر شعلهی حُرمتی
که در خاکِ راهش یافتهاند
بردگان اینچنین.
در سلسله پیمودن.
بر شعلهی خویش سوختن
تا جرقّهی واپسین،
بر شعلهی حُرمتی
که در خاکِ راهش یافتهاند
بردگان اینچنین.
اینچنین سُرخ و لوند
بر خاربوتهی خون شکفتن
وینچنین گردنفراز
بر تازیانهزارِ تحقیر گذشتن
و راه را تا غایتِ نفرت بریدن. ــ
بر خاربوتهی خون شکفتن
وینچنین گردنفراز
بر تازیانهزارِ تحقیر گذشتن
و راه را تا غایتِ نفرت بریدن. ــ
آه، از که سخن میگویم؟
ما بیچرازندگانیم
آنان به چِرامرگِ خود آگاهانند.
ما بیچرازندگانیم
آنان به چِرامرگِ خود آگاهانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر