الا، ای ساده مردم ساده، مردم!
همه چیز خود از کف داده مردم!
همه چیز خود از کف داده مردم!
درون چاه شاهشیخ افتاده مردم!
نه می یابم شما را مرد، نه زن:
زچه جنس اید، ای نر ماده مردم؟!
زچه جنس اید، ای نر ماده مردم؟!
به دل هاتان تپاند آنچه دلش خواست،
چو ملا دیدتان وا داده ،مردم!
چو ملا دیدتان وا داده ،مردم!
به خودتان می کند شلیک و خودتان
کشید این توپ را عراده، مردم!
کشید این توپ را عراده، مردم!
شود از گوشت کوهی شیخنا، چون
نشیند بر سر سجاده، مردم!
نشیند بر سر سجاده، مردم!
چو بر خیزد،مترسک می شود، یا
کدویی بر سر لباده، مردم!
کدویی بر سر لباده، مردم!
چرا ترسید باید زین مترسک،
که می ماند به یک جن زاده، مردم!
که می ماند به یک جن زاده، مردم!
کشــدتان سوی خود زآنسان که، انگار،
شما کاه اید و او بیجاده، مردم!
شما کاه اید و او بیجاده، مردم!
شمایان پهلوان روز گارید:
چرا او می کشد کباده، مردم؟!
چرا او می کشد کباده، مردم؟!
خطا ناکردنی دیدن روا نیست
هرآن را کاو ز مادر زاده، مردم!
هرآن را کاو ز مادر زاده، مردم!
هم از خلق اند شیخ و شیخ زاده،
چنان که شاه یا شهزاده، مردم!
چنان که شاه یا شهزاده، مردم!
چرا نوشید باید درد آن جام
که مستی نیستش در باده، مردم؟!
که مستی نیستش در باده، مردم؟!
چرا تاریخ ما یخ بسته نهری است؟!
زمان مرده ست یا استاده، مردم؟!
زمان مرده ست یا استاده، مردم؟!
اگر درسی دهد تاریخ، این است
که مردم می ستاند داد مردم.
که مردم می ستاند داد مردم.
الا، ای سیل برده خان و مان تان،
ایا آتش به جان افتاده مردم!
ایا آتش به جان افتاده مردم!
الا خونین تان هر شهر خرم،
شده ویرانه هر آباده، مردم!
شده ویرانه هر آباده، مردم!
به خود آسان نگردد هیچ دشوار:
الا، ای ساده مردم، ساده مردم!
الا، ای ساده مردم، ساده مردم!
نخواهد شد دلیلی بر نرفتن:
چو ناهموار افتد جاده، مردم!
چو ناهموار افتد جاده، مردم!
کلیدی دارد و آن را توان یافت،
اگر قفلی بود نگشاده، مردم!
اگر قفلی بود نگشاده، مردم!
به هیچ آیین و دین، خود کامگی را
پذیرا نیستند آزاده مردم.
پذیرا نیستند آزاده مردم.
چنان چون سگ، چرا باید شما را
به گردن داشتن قلاده، مردم؟!
به گردن داشتن قلاده، مردم؟!
به سان قطره ها، گر باهم آیید،
یکی دریا شوید، آحاد مردم!
یکی دریا شوید، آحاد مردم!
به پیروزی رسیدن رزم خواهد:
به خود، انگور کی شد باده، مردم؟!
به خود، انگور کی شد باده، مردم؟!
برای رزم در راه رهایی،
به جان باید شدن آماده ،مردم!
به جان باید شدن آماده ،مردم!
فقیها! می رسد روزی، به زودی،
که برخیزیم ما افتاده مردم:
که برخیزیم ما افتاده مردم:
درون خون ما خواهی شدن غرق:
تو را می گویم، ای جلاد مردم!
تو را می گویم، ای جلاد مردم!
...
کجا آزادی و شادی کسی را
به سر از آسمان افتاده، مردم!
به سر از آسمان افتاده، مردم!
-----------------
موسیقی و تنظیم : نیماد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر