۱۳۹۴ مهر ۳۰, پنجشنبه

عاشورا اکنون از زبان عاشورايي‌شدگان


خواهر شهيد مصطفي کريم بيگي:
«من سال 88، عاشورا را با چشم‌هاي خودم ديدم؛ وقتي که شب برادرم به خانه نيامد.
من عاشورا را زماني ديدم که راضي‌نشدم عکس بي‌جان برادرم را در پزشک قانوني تشخيص‌دهم و شناسايي کنم. من ترجيح‌دادم نبينم و باورنکنم.
من عاشورا را لاي کفن به‌خون آغشته‌ي برادرم در تاريکي دي ماه ديدم.
من عاشورا را در بار سنگين ِ خبردادن به پدرم ديدم؛ که بر شانه‌هاي من _دختر 21 ساله_ بود.
من عاشورا را در فريادهاي پدر و بغض‌هاي به گريه نشسته‌ي مادرم ديدم.
من در 21 سالگي عاشورا را ديدم و لمس کردم. اين عاشورا براي من؛ آن عاشورا بماند براي هرکه عاشوراي من را نديده‌است.»

شهناز اکملي، مادر شهيد عاشورا مصطفي کريم بيگي: صداي پسرم نمي‌ميرد. و من تمرين مي‌کنم مقابل ظلم ايستادن را از پسرم
«تاسوعا شب سال 88: من کنار مصطفي و مريمم توي جمع عزادان حسين بوديم. ناخودآگاه اشکم سرازير شد. مصطفي نگاهم کرد و گفت براي حسين گريه نکن، شهامتش و مقابل ظلم ايستادنش رو تمرين کن.
عاشورا ظهر: الو مامان کجايي؟ اينجا قيامته. الو مامان. باشه نگران نباش. مواظبم. الو مامان.
من پشت تلفن بيقرار.
عاشورا عصر: مشترک مورد نظر خاموش است.
و من، بيقرار، تمام خيابان شهر را چهارده روز، وجب‌به‌وجب گشتم تا ثابت‌کنم مشترک مورد نظر من خاموش نبود و نيست و نخواهدشد. من مادرش هستم و صداي او. مشترک من، پسر من، خاموش نيست.
من هم چنان زنده‌ام و صداي پسرم. اين صدا نمي‌ميرد. خاموش نمي‌شود و من تمرين مي‌ک
نم مقابل ظلم ايستادن را از پسرم مصطفي»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد

منصور امان /  فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد  منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...