۱۳۹۴ آبان ۷, پنجشنبه

دسم بیر- استاد رضا سقایی-موسیقی اصیل خرم اباد لرستان

رتم وه صحرا وه لوه جويي، وه لوه جويي *** دس و رو مي شست سوزه چش كاوي
سلامش كردم سرش ون وه هار *** چو عزيز مرده كردم گرفتار
دسمه بئير بورم وه مالت *** اسيرم كرده او چشيا كالت
اگر مي داشتم صلا ده باوش *** دسي مياوردم وه سر ساوش
نه كاغذ ديرم نه قلم و دوات *** قاصد ري كم بنويسم ارات
خدا خدام بي وه مال بين وه در *** چارشو عروسيت بكيشي وه سر
دسمه بئير بورم وه مالت *** اسيرم كرده او چشيا كالت
اگر مي داشتم صلا ده باوش *** دسي مياوردم وه سر ساوش
مه دلي دارم اسير خوته *** اگر زخميه وه تير خوته
اي مردم هوار دلم زخميه *** دائم دلگيره تقصيرم نيه
دسمه بئير بورم وه مالت *** اسيرم كرده او چشيا كالت
اگر مي داشتم صلا ده باوش *** دسي مياوردم وه سر ساوش
به صحرا رفتم و به لب جويي رسيدم كه ديدم يه سبزه ي چشم آبي دست و صورتش را مي شست
من به او سلام كرد كه او سرش را پايين انداخت، مرا مثل عزيز مُرده گرفتار كرد
دستم را بگير و به خانه ات ببر، چشمان قشنگ تو مرا اسير كرده
اگر از پدرش اجازه مي داشتم، دستي بر سربندش(روسري) مي كشيدم
نه كاغذ دارم و نه قلم و دوات دارم كه برايت قاصدي بفرستم و درد دلم را برايت بنويسم
من از خدا ميخوام كه از خانه بيرون بياي و چادر عروسيت را بر سر كني و به خانه بخت بروي
دستم را بگير و به خانه ات ببر، چشمان قشنگ تو مرا اسير كرده
اگر از پدرش اجازه مي داشتم، دستي بر سربندش مي كشيدم
من دلي دارم كه اسير توست و اگر دلم زخمي است آن هم به تير توست
اي مردم به دادم برسيد، دلم زخمي است و اگر هميشه غمگينم، تقصير من نيست
دستم را بگير و به خانه ات ببر، چشمان قشنگ تو مرا اسير كرده
اگر از پدرش اجازه مي داشتم، دستي بر سربندش مي كشيدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد

منصور امان /  فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد  منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...