۱۳۹۵ آبان ۹, یکشنبه

چکامه وطن سروده میرزاده عشقی‌ با صدای کورش یغمایی

خاکم به سر ز غصه
به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت
چه خاکی چه خاکی به سر کنم
افسوس کلاه نیست وطن
تا از سرم برداشتند
فکر کلاهی دگر کنم
مرد آن بود که این کلاهش بر سر است و من
نامردم ارکه بی کلاه آنی به سر کنم
من آن نیم که یکسره تدبیر مملکت
تسلیم هرزگرد قضا و قدر کنم
زیر و ز برق اگر نکنی خاک خسم را
بی تقصیر روی تو زیر و زبرق کنند
جاییست آرزویم اگر من به آن رسم
از روی ناش لشگر دشمن گذر کنم
بد هرچه میکنی بکن ای دشمن قبیلی
من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم
من آن نیم که به مرگ طبیعی شوم هلاک
این کاسه خون به بستر راهت هدر کنم
عشقت نه سرسریست که از سر بدر شود
مهرت نه عارضیست که جای دگر کنم
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شیر اندرون شد و با جان بدر کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

واکسن؛ خامنه ای چطور پُشت مُجریان فرمانش را خالی کرد

منصور امان /  فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸ مرداد  منبع: پایگاه اینترنتی ایران نبرد و جنگ خبر http://www.jonge-khabar.com/news/articled.php?id=5...